پبامبر اکرم (ص) روزی مردانی از سرزمین پارس به دور ترین نقطه ی علم خواهند رسید گایگر ایران شناس آلمانی در نظر محققین سرچشمه برخی از بهترین مایه های مدنیت کنونس غرب از تعلیمات و تمدن ایران سرچشمه گرفته است و زرتشت کهن ترین آموزگار و مبلغ نظریات دستورهایی است که امروزه در جهان غرب موجب رفاه مادی و معنوی و آزادی بشریت گردیده است . پرفسور اسمیت ایرانیان بی گمان نخستین آموزگاران جهان بوده اند و آنچه مردمان دیگر دارند از ملت ایران آموخته اند هرودوت "نخستین ملتی که دانشمندانش پیش از مصری ها و بنابراین خیلی پیش از یونانی ها به تعلیم فلسفه پرداخته و مدارسی برای آموختن آن داشته اند ، ایرانیان بوده اند ." ابن خلدون " و اما ایرانیان بر شیوه ای بودند که به علوم عقلی اهمیتی به سزا می دادند و دایره این علوم در کشور شان توسعه یافته بود زیرا دولت های آنها در نهایت پهناوری و عظمت بود و هم گویند که این علوم پس از آنکه اسکندر ، دارا (داریوش سوم) را بکشت و بر کشور کیانیان غلبه یافت از ایرانیان به یونانیان رسیده است ، چه اسکندر بر کتب و علوم بیشمار و بی حد و حصری ازایشان دست یافت." گاریسون " ایران تنها مشعلدار علم خود نبود ، بلکه مشعل علم خود را به اروپا برد و آن مشعل هنوز با نوری درخشانتر می سوزد با عرض سلام خدمت خوبان تاپ فروم دو دليل وجود داشت براي زدن اين تاپيک اول اينکه عزيزان در بيشتر اوقات ما خوبان ايراني رو در زمان حياتشون نميشناسيم وقتي فوت مي کنند تازه مي فهميم چه انسان هايي رو از دست داديم نه ما حظ کافي از اونا برديم نه اونها به اندازه تلاش و زحمتشون قدر داني شدن دوم هم در شبکه هاي اجتماعي به وفور ميبينيم جک ها و متن هايي که خودمون در مورد قبيله لهجه دختر بودن و پسر بودن و....ميسازيم و مدام شکايت که ايراني ها اين جوري و اون جورين تو اين تاپيک قصد بر اين هست که ههمون همت کنيم و ايراني هاي که ميشناسيم و در قيد حيات هستند فرقي نمي کنه ساکن کجا و در چه موردي خوب هستند به صورت يک بيوگرافي کوتاه اين جا بزاريم اين قدر از خوبي هاي ايراني ها بگيم تا از اين جامعه کوچک مجازي منتقل بشه به جامعه بزرگتر حقيقي بسم الله... ایرانی ایرانی است وبه خودش افتخارمی کند وغربزده نمی شوددر تصاویرحکاکی شده بر سنگهای تخت جمشید هیچکس عصبانی نیست هیچکس سوار بر اسب نیست هیچکس را در حال تعظیم نمی بینیددر بین این صدها پیکر تراشیده شده حتی یک تصویر برهنه وجود ندارد. این ادب اصیلمان است:نجابت قدرت احترام مهربانی خوشرویی هم وطن ایرانی من ، ایرانی اصیل بمان دانش اگر در ثریا هم باشد مردانی از سرزمین پارس بدان دست خواهند يافت آیا آنگونه خواهی بود و خواهی زیست که کشورت نیز به وجودت افتخار کند …تاکنون در این راه چه کرده ای ؟ای آنکه از تبار پاکانی … احمد شاملو
نابغه خط نستعليق استاد غلامحسين امير خاني غلامحسین امیرخانی درسال 1318 ، در طالقان به دنیا آمد. پس از به پایان بردن دوره ابتدایی ، مدتی در بازار به کار آزاد پرداخت ، سپس به آموختن فن خط روی آورد و با ممارست فراوان در زمینه این هنر سرآمد گردید. استاد امیرخانی از سال 1340 در ادره کل هنرهای زیبا به سمت خطاط استخدام شد. از مشاغل دیگر وی می توان به مدیریت انجمن خوشنویسان ایران ، مدیریت فرهنگسرای ارسباران ( هنر) اشاره کرد. وی در سال 1387نشان درجه یک فرهنگ و هنر را دریافت کرد. والدین و انساب:غلامحسین امیرخانی فرزند رستم می باشد. پدر وی معلم بوده است. خاطرات کودکی:استاد امیرخانی از دوران کودکی خود اینچنین می گوید: "دوران کودکی من مصادف می شود با شروع جنگ جهانی دوم. این دوران، برای تمام جهان دوران سخت و دشواری بوده است. چه آنهایی که درگیر جنگ بودند و چه آنهایی که در حاشیه جنگ قرار داشتند از ترکش ماجرا در امان نبودند. در این شرایط ایران هم دچار مشکلات زیادی از جمله قحطی و دشواری رفت و آمد شد. ما خانواده فقیری بودیم و تا حد زیادی تحت تأثیر این جریان قرار گرفتیم." تحصیلات رسمی و حرفه ای:غلامحسین امیرخانی از سن هفت سالگی به مدرسه رفت. با به پایان بردن دوره ابتدایی ، مدتی در بازار به کار آزاد پرداخت ، سپس به آموختن فن خط روی آورد و با ممارست فراوان در زمینه هنر خوشنویسی سرآمد گردید.امیرخانی کلاس اول دبستان را در زادگاهش گذرانده است، خانواده این خوشنویس پس از گذراندن کلاس اول، مجدد به تهران منتقل می شوند. او دوره ابتدایی را در خیابان ظهیرالاسلام، مدرسه مسعود سعد می گذراند و بعد از دوره ابتدایی به صورت شبانه ادامه تحصیل می دهد. سال ۱۳۳۸ سالی است که افتخار ورود غلامحسین امیرخانی را به عرصه خط و خوشنویسی، به طور جدی و حرفه ای، در خود دارد. در این سال یکی دیگر از نقاط عطف زندگی این خوشنویس شکل می گیرد: «در سال ۱۳۳۸ به صورت حرفه ای به سمت خوشنویسی گرایش پیدا کردم و با انجمن خوشنویسان ایران و مرحوم «استاد سید حسین میرخانی» آشنا شدم. مکتب هنری، اخلاقی و شخصیت پرجاذبه ایشان یکی از آن نقاط عطف دیگری بود که در زندگی من پیدا شد. «سید حسین میرخانی» در قدم گذاشتن من به این راه تأثیر زیادی داشت. شخصیت ایشان به لحاظ اخلاقی مرا جذب کرد. جوانان و نوجوانان تشنه محبت هستند و هرجا نشانه ای از این احوالات ببینند، مجذوب می شوند." استادان و مربیان:غلامحسین امیرخانی درس خط را در محضر استادانی چون سیدحسین میرخانی و سیدحسن میرخانی فراگرفت. علاوه برآن وی از خط نوشته های استادانی چون میرعمادالحسنی ، میرزای کلهر ، عمادالکتاب ، علی اکبر کاوه و چند تن دیگر تعلیم و سرمشق گرفت. آثار ادبی و موسیقی تأثیر زیادی بر استاد امیر خانی گذاشته اند. او با استادان موسیقی و ادبیات زیادی رابطه داشته است اما وقتی نام کسانی را که بر او تأثیر گذار بوده اند، سووال میشود، فقط به استادش مرحوم سید حسین میرخانی اشاره می کند او میگوید: «سید حسین میرخانی موسیقیدان بزرگی بود و کمانچه ایشان جزو کمانچه های تراز اول بود. این را استاد بنان می گفت و من خودم شخصاً از ایشان شنیدم.غلامحسین امیرخانی با محمد رضا شجریان همکلاس بوده اند و هر دو شاگرد سید حسین میرخانی. لیست تمامی آثار استاد امیرخانی 1-مولانا محمد فضولی 2- آئینه خانه( عرس بیدل دهلوی ) 3- آداب الخط اصل چاپ اول مهر 71 4- کتابت استاد برای استاد حسین میرخانی 5- بهار در پائیز 6- چند برگی از قرآن 7- دعای کمیل 8-دکتر حشمت جنگلی 9- پیشوای بزرگوار امام جواد 1353 10- سیاه مشق های استاد 11- حافظ چاپ 1383 12- مقدمه حافظ چاپ سال 67 (33 صفحه) 13- کپی سرمشقهای سرکلاسی 14- منشور انقلاب اسلامی 15- منشور بانک ملت 16-مشق تمنی 17- مقدمه کتاب کلک شیدائی 18- محتشم 19- مناجات امیرالمومنین 20- پیام مهربانی نوروز 21- رسم الخط 22- روش نستعلیق نویسی (6 جلد) رسم الخطهای قدیم استاد 23-رباعیات خیام (چاپ اول) 24- صحیفه هستی 25- سرو سایه فکن 26- مقدمه روزنامه شرف وشرافت 27- ترجیع بند هاتف كتابت سری دوم (چاپ سال 69 ) 28-ترجیع بند هاتف اصفهانی دهه 50 29- پوستر های امیر خانی ( بی نظیر ) 30- آثار نمایشگاهی امیر خانی 31- تصاویر امیر خانی ( حدود 800 عکس در حالتها و مکانهای مختلف از استاد ) 32- مقدمه کتاب میرعماد ( تاریخ مختصر داستانی ایران ) 33- مقدمه کتاب قطعات میرعماد 34- فیلم سخنرانی ها و .. . از استاد امیر خانی 35-چلیپا های استاد که در کتبشان منتشر نشده 36- خواجوی کرمانی چاپ سال 1370 37- قصیده قرآنیه 38- وصیت نامه آیت الله العظمی گلپایگانی 39- گزیده آثار 40- یاد نامه کلهر 41- استادان بزرگ نستعلیق 42- قطعات منتخب استاد امیر خانی (1) 43- قطعات منتخب استاد امیر خانی (2) 44- قطعات منتخب استاد امیر خانی (3) 45-بخشهایی از شاهنامه 46-تضمین گلچین اشعار سعدی با اشعار حیدر اقای تهرانی معروف به معجزه بقلم استاد امیرخانی
جایزه زیستپزشکی آمریکا در دستان نابغه ایرانی دانشمند جوان ایرانی که پیش از این توسط شبکه CNN به عنوان یکی از هشت نابغه عصر حاضر معرفی شده بود، جایزه مشهور ویلچک را به خاطر فعالیتهای خلاقانهاش در علم زیستپزشکی از آن خود کرد. پردیس ثابتی، زیستشناس، متخصص ژنتیک پزشکی و تکاملی، دانشمند ایرانی 38 سالهای است که تاکنون موفق به ابداع شیوه آماری بیوانفورماتیکی شدهاست که میتواند بخشهایی از ژنوم انسان را که تحت تاثیر انتخاب طبیعی قرار گرفته مشخص کرده و تاثیر ژنها را بر تکامل بیماریهای مختلف توضیح دهد. بنیاد ویلچک یکی از جوایز زیستپزشکی امسال خود را به خاطر خلاقیتهایی که در انجام مطالعات علمیاش به کار برده به ثابتی اهدا کردهاست. این بنیاد در سال 2000 توسط زوجی مهاجر از چک و اسلوواکی سابق تاسیس شدهاست تا هشیاری جامعه آمریکا را نسبت به مشارکت مهاجران در دانش و هنر افزایش دهد. این جایزه به افراد غیر آمریکایی تعلق میگیرد که در آمریکا اقامت دائم دارند و دستاوردهای قابل توجهی در زمینه دانش و هنر داشتهاند. این جایزه دوبخش هنر، متشکل از هنرهای زیبا، موسیقی، فیلمسازی و ادبیات و زیستپزشکی به دانشمندان اهدا میشود. جایزه بخش نوید خلاقانه (Creative Promise) این بنیاد به دانشمندان غیرآمریکایی اهدا میشود که در مراحل اولیه حرفه خود به دستاوردهای بسیار قابل توجهی رسیدهاند. این جایزه نقدی و به ارزش 35 هزار دلار است که ثابتی جوان امسال توانست آن را از آن خود سازد. ثابتی، استادیار مرکز بیولوژی و بیولوژی تکاملی و ارگانیزمی دانشگاه هاروارد و عضو هیات علمی مرکز پویایی بیماریهای واگیردار در مدرسه سلامت هاروارد، به تازگی در تحقیقی مشارکت داشته که به واسطه آن دانشمندان توانستند چهره مردی هفتهزار ساله را بازسازی کنند. انسانهای نسل آینده قد کوتاهتر و چاقتر خواهند بود در این تحقیق محققان چهره مردی که استخوانهایش در سال 2006 در غاری در اسپانیا کشف شدهبود و قدمتی درحدود هفت هزار سال داشت را بازسازی کرده و به این نتیجه رسیدند این مرد پوستی تیره و چشمانی آّبی داشتهاست. این اطلاعات به واسطه استخراج DNA از دندان این مرد به دست آمد. این مرد شکارچی بوده که از رژیم غذایی کم نشاستهای برخوردار بوده و توانایی هضم شیر را نداشتهاست. در این تحقیق با استفاده از تکنیک ثابتی محققان توالی ژنوم مرد را به دست آورده و براساس آن نشانههای فیزیکی وی را شبیهسازی کردند. ثابتی که در زمینه موسیقی نیز فعالیت داشته و عضو گروه آلترناتیو راکی به نام هزار روز است، سومین زنی است که در تاریخ موفق شده با معدل 100 از مدرسه پزشکی هاروارد فارغالتحصیل شود. وی تاکنون به عنوان یکی از مشهورترین دانشمندان فعال در زمینه مالاریا بیش از دو میلیون دلار بودجه از بنیاد بیل و ملیدندا گیتس دریافت کردهاست. همچنین وی در سالهای اخیر توسط گروه بینالمللی Creators Synectics به عنوان چهل و نهمین نابغه جهان و از سوی شبکه CNN به عنوان یکی از هشت نابغه که جهان را متحول خواهند کرد معرفی شدهاست.
علی بهاری، 24 سال است که در مقطع ابتدایی روستاهای شهرستان گرمی از توابع استان اردبیل مشغول تدریس است. اما حکایت فداکاری این معلم روستایی برای نجات جان دانشآموز 9 سالهاش عجیب و خواندنی است. علیرضا دانشآموزی 9 ساله است که از کلاس اول تا کلاس چهارم دبستان را با آقای بهاری گذرانده است. اواسط سال تحصیلی، آقا معلم متوجه میشود که رفتارهای علیرضا تغییر کرده است و دیگر مانند قبل حوصله درس را ندارد، رنگ چهرهاش زرد شده و شکمش هر روز برجستهتر از گذشته میشود. تغییر حالات علیرضا کافی بود تا آقای بهاری تصمیم بگیرد، شاگرد 9 سالهاش را نزد پزشک برده و علت حالات او را جویا شود. پس از مراجعه به پزشک و انجام آزمایش، سونوگرافی و سیتی اسکنهای متعدد مشخص میشود که کبد علیرضا در حال تخریب است. روستای محل زندگی امکانات کافی را برای درمان علیرضا ندارد بنابراین آقا معلم برای مداوای علیرضا راهی اردبیل میشود اما امکانات پزشکی اردبیل نیز کافی نیست و او باید برای ادامه درمان به تهران بیاید و در پایتخت نیز علیرضا به بیمارستان نمازی شیراز ارجاع میشود اما در تمام این مراحل آقا بهاری شاگردش را تنها نگذاشته و همراه همیشگی اوست. پزشکان در بیمارستان نمازی شیراز تشخیص میدهند که به علت شدت تخریب کبد، علیرضا باید سریعا پیوند عضو شود اما قرار گرفتن نام علیرضا در لیست انتظار برای پیدا شدن کبد از یک بیمار مرگ مغزی به انتظاری طولانی نیاز دارد و در این زمان شاید هر لحظه اتفاق ناخوشایندی برای این کودک رخ دهد. آقامعلم که دلبستگی بسیاری به شاگردانش دارد و علیرضا را همانند دو پسرش می داند، نگران است و با وجود آنکه میداند با تصمیمی که میگیرد ممکن است حتی جان خود را از دست بدهد اما منصرف نمیشود و در اقدامی ستودنی نیمی از کبد خود را به علیرضا اهدا میکند. حالا با اهدای کبد معلم به دانشآموز، علیرضا حیاتی دوباره یافته است و این بار او به همراه آقای بهاری حداقل سالی دو بار برای چکابهای پزشکی و بررسی سلامت کبدشان به بیمارستان نمازی شیراز مراجعه میکنند. این معلم روستایی که نیمی از حساس ترین عضو بدن خود را برای نجات جان دانش آموزش اهدا کرده است،ایثار و گذشت را بخشی منفک نشده از شغل معلمی میداند و میگوید حتی اگر صدبار دیگر متولد شوم بازهم شغل معلمی را انتخاب میکنم.
آمنه وهاب زاده، جانباز آرپیجیزن روزگار جنگ شیرزنی با 7 بار مجروحیت جانباز 70 درصد شیمیایی که امروز در خانه کوچکی در محله اکباتان تهران زندگی می کند. آن دختر جوان، ورزشکار، تکاور و آرپی جی زن خط مقدم دیروز، امروز به اتکای دستگاه اکسیژن ساز و عصای فلزی اش می تواند در اتاق 12 متری خانه اش قدم بزند. پس از حضور در جبهه، مدتی را به عنوان بهیار در بیمارستان پتروشیمی فعالیت میکردم، چون به زبانهای عربی وانگلیسی مسلط و دورههای کامل نظامی واطلاعاتی را گذرانده بودم به عملیات جنگهای نامنظم و چریکی ماموریتهای برون مرزی اعزام می شدم به خصوص ماموریت به بغداد و شهرهای مختلف عراق. یک بار همراه شهید ابراهیم همت در منطقه کردستان عراق سعی داشتیم عملیاتی انجام دهیم، اما دشمنان و ستون پنجمیها چند خمپاره به طرف ما شلیک کردند که بر اثر موج انفجار بیهوش و به دلیل مصدومیت من، عملیات را متوقف کردند. آمنه وهابزاده شهید چمران را نیز از نزدیک ملاقات کرده بود، هنگامی که این فرمانده بزرگ دفاع مقدس برای اولین بار برای سرکشی به خانواده شهدا و آسیبدیدگان به ماهشهر آمده بود. از انفجار آمبولانس تا زنده به گور شدن در اینجا به یکی از شبیخونهای رژیم بعث به آبادان اشاره میکند، میگوید: آن شب آمبولانسها بسیاری درگیر جابجایی مصدومان بودند، به گونهای که وقتی یکی از آمبولانسها آمد، راننده آنقدر زخمی شده بود که نمیتوانست دوباره پشت فرمان بنشیند، برای همین خودم پشت فرمان آمبولانس نشستم و یکی از رزمندگان که در وضعیت وخیمی بود را به زحمت سوار آمبولانس کردم تا به بیمارستان یا حتی چادر امدادی برسانم. در لحظه انتقال این رزمنده مجروح، یکی دیگر از رزمندگان که تنها از ناحیه دست مجروح شده بود، از من خواست که او رانندگی کند، این فرد در مسیر برگشت، راه را گم کرد و برای پیدا کردن مسیر، یکی از چراغهای آمبولانس را در شب روشن کرد که این باعث شد عراقیها ما را شناسایی کرده و با گلوله و خمپاره به استقبال ما بیایند، اما ما توقف نکرده و به راه خود ادامه دادیم. در طول مدت بارش گلوله و خمپاره عراقیها، از ناحیه شکم احساس درد میکردم، اما آتش خمپاره عراقیها آنقدر زیاد بود که فکر درد را نمیکردم، ولی وقتی به بیمارستان رسیدم، هنگامی که پرستار در آمبولانس را باز کرد، گفت که چرا شکمت پاره شده و رودههایت بیرون ریخته؟ اما آن وقت بیهوش شدم. وهابزاده با بیان اینکه بعدا برایم شرح دادند که مرا به اتاق عمل برده و رودههایم را به داخل شکم برگرداندند، میافزاید: وقتی من را به اتاق عمل بردند، آنطور که عنوان شده، علائم حیاتی من از کار میافتد و به علت کثرت معلولان، مرا به معراج شهدا منتقل میکنند. وی کمی تامل میکند و با فرستادن صلواتی جمله خود را اینگونه ادامه میدهد: نمیدانم چند روز طول کشید، ولی آنطور که دوستان نقل کردهاند، هنگامی که قصد داشتند شهدا را به داخل خودروی حمل منتقل کنند، فردی مشاهده میکند که مشمعی که مرا داخل آن پیچیده بودند، بخار کرده بود، سراسیمه به داخل بیمارستان میدود و از پزشک معالج میخواهد که مرا دوباره معاینه کند. پزشک معالج پس از دیدن پیکر من، عنوان میکند "این شهید را چرا اینجا آوردید؟" و پس از معاینه متوجه زنده بودن من شده و مرا به اتاق عمل منتقل میکنند که امروز نیز در خدمت شما هستم. وهابزاده در مورد شیمیایی شدن خود نیز به عملیات "والفجر یک در منطقه فکه" اشاره میکند و میگوید: ما در آنجا مستقر بودیم که هواپیماهای عراقی منطقه را بمباران کردند، من فکر میکردم یک بمباران همیشگی است، اما ناگهان بوی سیر (گاز خردل شیمیایی) در همه منطقه پخش شد و من و یکی از مجروحان به صورت مشترک از یک ماسک استفاده کرده و در آن عملیات بود که مجروح شدم و پس از دقایقی، صورت و چشمانم دچار سوزش شد و دستانم نیز تاول زد. هنوز هم پس از گذشت چندین سال، دست و گردنم میزبان تاولهای آبکی گازهای شیمیایی است. اين سرباز قديمي جنگ مي گويد:همين چند روز قبل بود كه براي پا درد رفته بودم دكتر كه در عكسها مشخص شد تركشي در پايم جا مانده است كه پزشكان بيرون آوردند. انگار هنوز در بدنم جنگ ادامه دارد.
انيشتن تبريزي نيما ارکاني نیما حامد ارکانی ایرانی است که سنی در حدود 30 سال دارد، او مدرک لیسانس خود را در ریاضی و فیزیک از دانشگاه تورنتو در سال 1993 گرفته و پس از آن دکترا را در سال 1997 از دانشگاه برکلی کالیفرنیا دریافت کرده است.نیما حامد ارکانی پس از آن در شتابدهنده خطی استنفرد شروع به کار کرد. در سال 1999به عنوان استاد دانشگاه برکلی مشغول به کار شد. وی در سال 2002 پس از یکسال ملاقات با استادان دانشگاه هاروارد به عنوان استادی در دانشگاه هاروارد رسید و کمی بعد از آن به مقام استادی در تحصیلات پیشرفته در دانشگاه پرینستون رسید. این مقام از سال 1933 تا سال 1955 ( زمان مرگ انیشتن ) در دست انیشتن بوده که هم اکنون نزد دکتر ارکانی است. در سال گذشته نیز بارها مهمان انستتیو علوم طبیعی بوده و به گفته Peter goddarg مدیر انستتیو : ما با دکتر ارکانی تماس گرفته تا او به جمع استادان ما بپیوندد و او نیز موافقت کرد به گفته وی او یک تصویر ذهنی و یک درک عمیق از ظواهر تئوری های مدرن دارد و او قرار است نقش یک رهبر را در آزمایش در LHC را داشته باشد. پرفسور Nathan seibery عضو انستتیو علوم طبیعی افزود : درک عمیق او از فیزیک و خلاقیت قابل توجه وی باعث پیشرفت انستتیو خواهد شد. دکتر ارکانی همکنون در زمینه فیزیک ذرات، نامی برای خود دست و پا کرده و قرار است نظریه انقلابی او ( در زمینه عملکرد جهان می باشد) اواخر امسال تست شود. این آزمایش در LHC در CERN که مهمترین و بزرگترین شتابدهنده ذرات در دنیا می باشد انجام خواهد شد. این شتابدهنده در سوئیس قرار دارد و در ماه می سال 2008 افتتاح گشته. US/LHC در ماه آگوست یا سپتامبر شروع به کار می کند و اثبات تئوری در آن در سال 2009 می باشد. LHC تونلی دایره ای شکل به طول 17 مایل (20.8 کیلومتر) دارد. هزینه ساخت این دستگاه عظیم در حدود 5 تا 10 بیلیون دلار شده است. دکتر نیما حامد ارکانی ( رهبر فیزیکدانان نظری ) افکار ما را در مورد فضا و زمان باز کرده و به گفته ایشان جهان حد اقل 11 بعد دارد. این نظریه انقلابی را در فیزیک بوجود خواهد آورد. در تئوری ابر ریسمان و یا به اختصار ریسمان، تلاش بر این بوده که توضیح دهد ذرات کوچکترین حالت در این جهان نیستند بلکه حلقه هایی که دارای نوسان می باشند، که ریسمان نامیده می شوند کوچک ترین چیز می باشد. در این نظریه ریسمان در 11 بعد نوسان می کند و بر خلاف ما که در 3 بعد مکان و یک بعد زمان هستیم. بیشتر مدلها در این تئوری حداقل 7 بعد دیگر را نشان می دهد که برای انسان قابل درک نیست. دکتر ارکانی با فیزیکدانانی به نام Dimopoulos و Dvail پیشنهاد کردند که بعضی از این ابعاد بزرگتر از حدی است که قبلا تصور می شد و این مدل( ADD (Arkani-Dvail-Dimopoulos نام دارد متاسفانه این ابعاد قابل مشاهده نمی باشند، زیرا گرانش تنها نیروی هست که بر آنها احاطه دارد. مخالفت بعضی ها با این تئوری به این دلیل است که نمی توان آن را آزمایش کنند. برای مثال، گر شما در ماشین خود نشسته باشید و دستگاه GPS شما روشن باشد، شما می توانید سرعت و مکان دقیق خود را در یک لحظه بدانید. ولی این کار در دنیای ذرات غیر ممکن است و شما نمی توانید سرعت و مکان یک جسم را در یک لحظه بگویی. ارکانی و دیگران بر این باورند که( LHC (larg hadron collider قادر است به جواب دادن به این سوال کمک کند. اگر تئوری او تایید شود، این اولین پیشرفت در زمینه فیزیک ذرات و تصورات ما در مورد فضا زمان اطرافمان از زمان انقلاب انیشتن در این رشته تا به امروز می باشد. جوایزی که وی دریافت کرده: در سال 2005 جایزه فی بتا کاپا از دانشگاه هاروارد. در سال 2003 کسب مدال گریبو از انجمن فیزیک اروپا . و کمگ هزینه های متعددی در سال
دکترمهدیه الهی قمشهای مهدیه الهی قمشهای (متولد ۱۳۱۶ خورشیدی در تهران)، شاعر، مولویشناس و محقق ادبیات عرفانی میباشد. وی به تحقیق در مثنوی مولوی و تحلیل و تفسیر ادبیات عرفانی و تطبیق آنها با موضوعات قرآنی میپردازد و ابیات بسیار زیادی از مثنوی را از حفظ است، و خود هم طبع شعری و ذوق ادبی دارد. وی از سن کودکی در خدمت پدر خود مهدی الهی قمشهای، به شعر و ادب علاقهمند شده و شعر میخواندهاست و با مثنوی الاطفال آشنا شدهاست. از اساتید وی علاوه بر پدر از: «جلال همایی»، «شهابی»، «صدرالدین محلاتی»، «دکتر شفق» و «محمدتقی جعفری» میتوان نام برد. حسین الهی قمشهای و مرتضی الهی قمشهای نیز برادران ایشان میباشند. بهار عشق: منتخب اشعار، نشر: خط زرین (۱۳۸۷). معبد عشق، مجموعه اشعار، تألیف: مهدیه الهی قمشهای، نشر: علم (۱۳۸۲). کربلا وادی عشق، سروده: مهدی الهی قمشهای، بازسرایی: مهدیه الهی قمشهای، نشر: فاران (۱۳۸۸). " خاطرات من با پدرم"
کتایون ریاحی حامی کودکان ناشنوای نیازمند به کاشت حلزون طی دو سال گذشته موئسسه خيريه کتايون رياحي بنیانگذاری کرده است که در آن از بچههای بیسرپرست حمایت میکند. از کتایون ریاحی تاکنون دو مجموعه داستان «یک پنجره برای من» و «ماهی قرمز» توسط انتشارات شمع و مه منتشر شده است. پدر و مادر کتایون شیرازی -گیلانی هستند. پدر او اردشیر ریاحی پزشک ارتوپد در بیمارستان چمران شیراز و مادرش گیتی ریاحی می باشد. و همسرش نیز یکی از سهام داران اصلی شرکت اویل ورد آمریکا است. کتایون ریاحی کارشناس ادبیات و انسانشناسی است. او خواهر علیرضا ریاحی از دیگر بازیگران سینما در ایران است. ریاحی با نویسندگی برای کودکان شروع و با فیلم «خبرچین» به سینما آمد. در آن زمان در سینما چندان موفق نبود اما با بازی در مجموعه «پدرسالار» توانست خود را مطرح کند و حضور او در مجموعههای «روزهای زندگی» و بهویژه مجموعهٔ تلویزیونی «پس از باران» از او چهرهای شناختهشده ساخت. بازی ریاحی در مجموعههای «پس از باران» و «شب دهم» نیز چشمگیر بود. او پس از پنج سال دوری از سینما با بازی در «شام آخر» مهمترین بازی دوران بازیگری خود را به معرض نمایش گذاشت و برای بازی در همین فیلم نامزد جایزهٔ بهترین بازی نقش اول زن از بیستمین جشنواره فیلم فجر شد. «این زن حرف نمیزند» دیگر فیلمی بود که تواناییهای کتایون ریاحی را نشان داد. ریاحی برای بازی در این فیلم هم نامزد جایزهٔ از هفتمین جشن خانه سینما شد. آخرین بازی او در سریال یوسف پیامبر در نقش زلیخا بود. کتایون ریاحی در خرداد ۱۳۸۸ طی یاداشتی به سایت سیمافیلم، کنارهگیری خود از دنیای بازیگری را اعلام کرد جایزه بهترین بازیگر از جشنواره بینالمللی فیلم قاهره برای فیلم شام آخر (فریدون جیرانی) همه کودکان فرزندان ما هستند و شایسته است آنگونه رشد کنند که شکوفه زندگی مان باشند. پس بکوشیم همه آنان آوای مهر هستی را یکسان بشنوند.
علی پیرهانی دومین فرد چند زبانه دنیا علي پيرهاني نابغه و نخبه ايرانيبه ۱۹ زبان دنيا تسلط كامل داردفرانسه، آلماني، اسپانيايي، ايتاليايي، انگليسي، هندي، هلندي، رومانيايي، سوئدي، روسي، عربي، عبري، تركي، پهلوي، پرتغالي، اسپرانتو، فنلاندي، سواحيلي و يوناني دکتر علی پیرهانی سال 1364 در شهر تاریخی همدان دردامان مادری معلم و آغوش پدری کارمند به دنیا آمد. با مروری بر دفترچه خاطراتش، دکتر پیرهانی کودکی خود را سرشار ازبازیگوشی معرفی میکند. از این رو پدرش مجبوربود هر روز وی رابه محل کار خودکه در نزدیکی آرامگاه بوعلی سینا قرار داشت ببرد.آنچه در آرامگاه بوعلی سینا ذهن ایشان را بیش از هر چیزبه خود مشغول می کرد مواجهه با توریستهای زیادی بود که درمورد مسائل مختلف با یکدیگر به بحث و گفتگو می پرداختند.کنجکاوی کودکانهی وی این سوال را در ذهنش ایجاد میکردکه توریستها در مورد چه مسائلی با یکدیگر به گفتگو می پردازند. آنچه وی به یقین می دانست این بود که آنها ایرانی نیستند و به زبانی به غیر از پارسی صحبت می کنند. ایشان پس از نزدیک شدن به توریستها، به دقت به مکالماتشان گوش میداد و در همین اثنی به این فکر می کردکه آیا آنها در مورد غذا و یا اینکه به کدام مکان توریستی دیگر بروند با هم گفتگو میکنند؟ توریستهااز اینکه پسر بچه ای این چنین جذب صحبتهایشان شده تعجب میکردند و در عین حال برایشان بسیار جالب بودکه یک بچه این چنین به صحبتهای آنها علاقه نشان می دهد. کتابها و بروشورهایی که توریستها به عنوان هدیه به وی می دادند، حس کنجکاوی اش را دوچندان می نمود تا بفهمد درونمایه ی آنها چیست. خواندن ونوشتن پارسی را در همان سنین خردسالی به همت مادرش که معلم بود فرا گرفت. در آن زمان خانوادهی ایشان با دیدن علاقه ای که فرزندشان به زبانهای بیگانه از خود نشان می داد، یک دیکشنری فرانسه به فارسی اجاره نموده ودر اختیارویقرار دادند. حال کلید همه سوالاتی که تا آن زمان جوابی برای آنها نداشت در دستانش قرار داشت. پس از پیدا کردن معانی واژگان دردیکشنری، آنها را به صورت نمادهایی به یاد ماندنی در ذهنش متصور می ساخت، به عبارت دیگر ایشان با استفاده از تداعی معانی به شکلی معنی دار، واژگان را به خاطر می سپرد. به منظور روشن نمودن مدل یادگیری دکتر پیرهانی، می توان کودکی را در نظرگرفت که به منظور گم نکردن راه بازگشت به خانه، تمام طول مسیر را با منظور کردن نشانه هایی به خاطر می سپارد. به طور مثال ایشان برای به خاطر سپردن کت و شلوار و جوراب، آنها را به ترتیب با رنگهای قهوه ای و سفید در ذهنش کد گذاری می کرد.گرامر زبان فرانسه را هم ایشان به طور غیر مستقیم آموخت. به عنوان مثال ایشان به این نکته پی برده بود که در زبان فرانسه بعداز "je" حتما "suis" می آید نه "sont". به این ترتیب برگرامراین زبان نیز مسلط شد.آنچه کسب مهارتهای شنیداری و تلفظ زبان فرانسه را برای وی آسان ساخت، گوش دادن به شبکه های رادیویی فرانسه زبان بود. همانطور که می دانید اکثر بچه ها در حین بازی و سرگرمی با خودصحبت می کنند و ایشان نیز از این قاعده مستثنی نبود، اما ایشان از این قابلیت کودکی خود به منظور فراگیری واژگان جدیدی که در زبان فرانسه فرا می گرفت استفاده می کرد، به این صورت که با خود به زبان فرانسه صحبت می کرد. از آن پس وقتی به توریستها می رسید سعی می کرد سرصحبت را با آنها بازکند تابتواند چیزهای جدیدی ازآنها بیاموزد. سر انجام پس از گذشت7ماه و نیم، در چهار مهارت گفت و شنود، خواندن و نوشتن به زبان فرانسه هیچ مشکلی نداشت و حتی می توانست روزنامه های فرانسوی زبان را به راحتی بخواند. جالب توجه است که در آن زمان هیچ یک از افراد خانواده اش به زبانی به غیر از فارسی آشنایی نداشتند. البته در حال حاضر نیز غیر از زبان انگلیسی به زبان دیگری تسلط ندارند. پس از خرید یک دیکشنری آلمانی به فارسی، با همین روش فراگیری زبان آلمانی را نیز شروع کرد با این تفاوت که برای یادگیری این زبان حتی از توصیه های پزشکی که به زبان آلمانی در پشت برخی کرم ها و داروها نوشته شده بودنیزاستفاده می کرد. سرانجام در مدت 14 ماه به زبان آلمانی نیز تسلط پیدا کرد. تماشای فوتبال چیزی بود که ایشان در اوقات فراغت به آن می پرداخت. در زمان برگزاری مسابقات فوتبال جام جهانی 1990،وی در کنار گذران اوقات فراغتشان، دوست داشتند تا بتوانند نام بازیکنان کشورهای مختلف را در پشت پیراهنشان بخوانند. به همین منظور زبانهای انگلیسی، اسپانیولی و ایتالیایی زبانهایی بودندکه پس از فراگیری زبان آلمانی به ترتیب نظر ایشان را به خودجلب کردند به طور خلاصه، روند یادگیری دکتر پیرهانی دررابطه با زبان های مختلف، روندی کاملاً خلاقانه بوده به گونه ای که ایشان در حال حاضر در سن 27 سالگی به 19 زبان زنده دنیا که عبارتند از انگلیسی، آلمانی، فرانسه، اسپانیولی، روسی، ایتالیایی،سوئدی، رومانیایی، پرتقالی، عربی، عبری، ترکی، چینی، هندی،لاتین، یونانی، سواحیلی، فنلاندی و اسپرانتو تسلط کامل دارند. وی دارای مدرک کارشناسی ادبیات انگلیسی و حقوق و کارشناسی ارشد حقوق بین الملل و دکتری حقوق بین الملل هستند و در حال حاضر مدیر عامل مرکز چند زبانه ها می باشند.
زهرا نورمحمدی مادر نمونه و فداکاری است که از 4 فرزند معلول خود مراقبت می کند این مادر فداکار اهل آمل، سه پسر و یک دختر دارد که همگی معلول هستند و وی زندگی خود را وقف نگهداری و رسیدگی به امور آنها کرده است.