1. مهمان گرامی، جهت ارسال پست، دانلود و سایر امکانات ویژه کاربران عضو، ثبت نام کنید.
    بستن اطلاعیه

اشک..

شروع موضوع توسط اشک قلم ‏6/9/15 در انجمن زمزمه های آشنا

  1. Be weird : ) مدیر بازنشسته☕

    تاریخ عضویت:
    ‏10/9/19
    ارسال ها:
    1,813
    تشکر شده:
    13,980
    امتیاز دستاورد:
    123
    جنسیت:
    زن
    ای یار، مکن، بر من بی‌یار ببخشای
    جانم به لب آمد ز تو، زنهار ببخشای

    در کار من غمزده ای دوست نظر کن
    بر جان من دلشده ای یار، ببخشای

    زان پیش که از حسرت روی تو بمیرم
    بس دور بماندم ز تو بیمار، ببخشای

    اینک به امیدی به درت آمده‌ام باز
    این بار مکن همچو دگربار، ببخشای

    مرغ دل من بی‌پر و بی‌بال بمانده است
    در دام فراق تو نگونسار، ببخشای

    آن رفت که آمد ز من دلشده کاری
    اکنون که فرو مانده‌ام از کار، ببخشای

    از کرد عراقی خجل و خوار بماندم
    مگذار چنینم خجل و خوار، ببخشای

    #عراقی
     
    Shadow1407، Anoosh، کوکی♥❄ و 2 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  2. Darkness

    تاریخ عضویت:
    ‏18/3/13
    ارسال ها:
    3,398
    تشکر شده:
    19,400
    امتیاز دستاورد:
    116
    جنسیت:
    مرد
    حرفه:
    B4A
    سربازی دستش گلوله خورده
    سربازی سینه اش!
    من اما؛ گلوله از پوستم گذشته خورده است به گوشه‌ی خیالم
    برای همین است که در تمام شعر هام خون جاری‌ست...
     
    Shadow1407، اشک قلم، حــنا و 2 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  3. کاربر ویژه ゚・*.✿کاربر فعال✿.*・゚ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏18/4/19
    ارسال ها:
    8,394
    تشکر شده:
    26,266
    امتیاز دستاورد:
    118
    جنسیت:
    مرد
    :"گریه واتس:ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود
    وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

    گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
    آری شود ولیک به خون جگر شود

    خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه
    کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود

    از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان
    باشد کز آن میانه یکی کارگر شود

    ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو
    لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود

    از کیمیای مهر تو زر گشت روی من
    آری به یمن لطف شما خاک زر شود

    در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
    یا رب مباد آن که گدا معتبر شود

    بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
    مقبول طبع مردم صاحب نظر شود

    این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست
    سرها بر آستانه او خاک در شود

    حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست
    دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود
    :"گریه واتس:
     
    کوکی♥❄ و Shadow1407 از این پست تشکر کرده اند.
  4. Be weird : ) مدیر بازنشسته☕

    تاریخ عضویت:
    ‏10/9/19
    ارسال ها:
    1,813
    تشکر شده:
    13,980
    امتیاز دستاورد:
    123
    جنسیت:
    زن
    وای برمن .. تو همانی که امیدم بودی؟
    .
    .
    .
     
    کوکی♥❄، Shadow1407 و Anoosh از این ارسال تشکر کرده اند.
  5. کاربر مفید

    تاریخ عضویت:
    ‏9/8/15
    ارسال ها:
    702
    تشکر شده:
    5,314
    امتیاز دستاورد:
    118
    جنسیت:
    زن
    گیر عشقت شدم و هیچ نه تدبیر نبود
    "قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود"

    امتداد یکی ابروست چنان ماه کمان
    این چنین تیغ هلاکم کج و شمشیر نبود

    روز من را به سیاهی بکِشد فکر لبت
    مثل من کس سر عشق و هوست گیر نبود

    همچو من رخنه ای از کلّ جهان بالاتر
    دست شستن ز خود و از نفسش سیر نبود

    زود بود آنچه مرا وعده ی وصلش می داد؟!!!
    من بیچاره و دل سوخته را دیر نبود ؟؟!!

    با سر تار یکی موی تو بر یوغ شدم
    دست و پابسته ی عشقی که به زنجیر نبود

    موی چون برف.. و سه خط بر سر پیشانی ما...
    اوفتاد و چو منی یک شبه ای پیر نبود

    گندم و سیب ز حوّا بگرفتم انگور
    آبرو می شد اگر برگ ز انجیر نبود

    اسدالله بخواندم به سر ابر سیاه
    بر سر جنگ شیاطین چو منم شیر نبود

    روسیاهیِّ من و روی سپید چو مهت
    کنتراستی ست مرا کاین مدلی قیر نبود!

    لابه و آه جگرسوز من افلاک شنید
    عجبا بر دل سنگ تو که تاثیر نبود!

    چون نفس میکشم از عشق تو، پُر زندگی ام
    کرونا بر ریه و نایژه واگیر نبود

    تا ز چشم تو بیفتادم و پرتاب شدم
    چون شب اول قبری که سرازیر نبود

    این همه عجز به پای تو در این سال دراز
    که نیازی به کنایات و تفاسیر نبود

    در حساب تو و در ابجد تو افتادم
    عین اعداد تو در عمق مقادیر نبود

    داشتم روی در آئینه ی رویت چو حباب
    بینهایت شدم و شکل تو تکثیر نبود

    دوش خواب صُحُف حضرت خاتم دیدم
    گر پیام تو نبود هیچ نه تعبیر نبود..

    خواهشم بهر تو اصرار شود هر شب و روز
    چون تو از دست من افسرده و دلگیر نبود

    یاد تو روح و تن و جان مرا بگرفته
    نفحاتی ست که مثل تو فراگیر نبود

    همه ی شهر بگشتم همه صورت دیدم
    "خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود"

    سه شنبه : ۹۹.۰۱.۱۲ ساعت: ۲۳:۲۰
     
    Shadow1407، Anoosh، حــنا و 3 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  6. Be weird : ) مدیر بازنشسته☕

    تاریخ عضویت:
    ‏10/9/19
    ارسال ها:
    1,813
    تشکر شده:
    13,980
    امتیاز دستاورد:
    123
    جنسیت:
    زن
    تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی ...


     
    کوکی♥❄، Shadow1407 و Anoosh از این ارسال تشکر کرده اند.
  7. کاربر مفید

    تاریخ عضویت:
    ‏9/8/15
    ارسال ها:
    702
    تشکر شده:
    5,314
    امتیاز دستاورد:
    118
    جنسیت:
    زن
    اگر آنگاه بدستم رسی و دلشادم
    "بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم"

    اگر آنگاه به آن لحظه ی بی مانندی
    چو پر قو به سر هوی و هوا بر باد م

    اگر آنگاه که پیوسته مرا طعن زدی
    موی ژولیده ی من "طرقبه" در اوراد ام

    اگر آنگاه مگر بارقه ای بیش نبود
    بین من با تو و آن چیز کز او افتادم

    اگر آنگاه که وابسته ی تو میشدمی
    به تبر گر بزدی بر کمرم آبادم

    اگر آنگاه که خندیدی و مستانه زدی
    دست بر پشت سرم : "هان که شب ِ دامادم!"

    اگر آنگاه که پیوسته برایم بودی
    در زمین کلّ ِِ بهشتم به دو گندم دادم

    اگر آنگاه مرا خِرکِش خود میکردی
    نیک دیدی به صبوری چقَدَر اِستادم ..

    اگر آنگاه که ناگه دوسه بیتی گفتم
    باورت شد دوسه من بیشترت میدادم!

    اگر آنگاه که حوّایی و هوشت بردم
    گوش من را بکشیدی و بگفتی : آدم !!!

    اگر آنگاه که اوراقی و فرسوده شدم
    دنده ام لای دو تا چرخ و درآمد داد م..

    اگر آنگاه تو را چشم به چشمت دادم
    در همان لحظه چو طفلی که ز مادر زادم

    اگر آنگاه که "کو پس" که بگفتی؛ گفتم
    من هنوزم سر عشقت نرود از یادم

    شنبه ۹۹.۰۱.۱۶ ساعت ۲۲:۴۵
     
    MajiD.JD، Shadow1407، سایه های بیداری و یک نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  8. کاربر مفید

    تاریخ عضویت:
    ‏9/8/15
    ارسال ها:
    702
    تشکر شده:
    5,314
    امتیاز دستاورد:
    118
    جنسیت:
    زن
    توی سرما و دست ها در جیب
    کفشِ کارِ بزرگ، و روی یخم
    مثل دریاچه ای بدون تکان
    پاکت تیر و بیستمینِ نخم!

    پارک "شهر" به سال هشتادم
    خشکم و بی درخت و شمشادی
    وحشتم توی رگّ عابرهاست
    مثل "آذر" فغان آزادی..

    عین یک آبنبات میبندم
    سر و صورت و گردن خود را
    نایلونی از مغازه دستم بود
    روی چشمم : خریدتان با ما !!!

    پای آن ارتفاع میرفتم
    از سگ و ارتفاع وهمم بود
    لحظه لحظه ز خویش افتادن
    در رسیدن به مقصدی بس زود


    ظهر ِِ آرام و آفتابی بود
    یک چهارم ز قرص کوچک ها
    نوبتش بود و، من ولی حالم
    نیشخندی چو حال کودک ها

    نُه عدد را یکی یکی خوردم
    پس چرا خواب من نمی آید؟!
    جای من نرم نیست یا بالش؟!
    پشت و پهلو و بر شکم ... شاید؟

    سر تو جرّ و بحث می کردم
    با خودم، با خودت، تمامی روز
    گفتی از چشم تو که افتادم
    جمله ای مرتفع ولی جانسوز..

    جراتم کم، شبی هویدا شد
    سقف را هی نگاه می کردم
    سایه ی لوله ی بخاری را
    شکل غول سیاه میکردم

    درب هم چفتِ چفت بسته شده
    من و عکست ... منوکسیدکربن
    خواب بیهوشی و تمام و کمال
    یاد آیاتِ امرِ کُن، فَیَکُن

    صبح شنبه رُوِلوِرِ لاکی
    با کلاه سیاه و ماسک سفید
    باجه ی شش کشیدم اسلحه را
    بانک ملی ز جیغ تیر کشید

    بی هوا زد به سرب پهلویم
    سرب داغی از آن طرف رد شد
    خون و.. خندیدم که اسلحه ام
    درصدش در عمل خودِ صد شد.......

    من شنیدم که وقت مرگ، بدن
    سرد و یخ می شود ولی انگار
    دوش داغ و بخار و وانِ گرم
    آب قرمز ...! و کم کَمَک انکار!


    ***
    مثل مورفین که شعر می گفتم
    لای سوزن، سرنگ و رگ ماندم
    یادمم نیست کل قافیه ها
    یک زمانی بداهه می خواندم!

    چادر مشکی ام به رویم افتاد و
    کپی "صادق هدایت" شد
    همچو "تختی" ز دردِ ناگفته
    منتها؛ درد او نهایت شد

    رنده ی دست سالوادور دالی
    ناخن و خون ِِ دست، با گوشت
    خودخوری بهتر از دگرپاشی است
    ریشه ها هم ادامه اش با پوست!

    مرگ تدریجی ام نصیب من است
    عاشقی، خودکشی ست فهمیدم!
    با نگاهی که توی قاشق بود
    از ته دل به خویش خندیدم!

    حافظ خسته هم که تکراری ست
    با "ادر کاسا" و "و ناولها"
    عشقش آسان نموده بود اول
    بعدش افتاده بود مشکلها

    مشکل من نه بعد،،، قبلش بود
    خود من با خودم که مچ انداخت
    بردن و باختن خودم بودم
    با ورود تو از من آدم ساخت



    ***
    به سرت می زند بروی جنگل
    نصف شب عین ماورائی ها
    توی ظلمت فشار می دادند
    ابرهای سیاه و بازی ها

    خنجری در میان سبزی بود
    با فشاری به سمت بیست و نُه اَم
    پنجه در حلق پنکه ای روشن
    جای خون در بدن پر است از سَم!

    خنجرت توی سینه جا مانده
    ریشه کرده به امتداد دلم
    از همان وقت در "حسابیِ۲ "
    مثل دیوانه ها خراب و ولم

    دوشنبه ۹۹.۰۱.۱۸ ساعت ۲۰:۴۲
     
    آخرین ویرایش: ‏6/4/20
    MajiD.JD، سایه های بیداری و DaniyaL از این ارسال تشکر کرده اند.
  9. کاربر مفید

    تاریخ عضویت:
    ‏9/8/15
    ارسال ها:
    702
    تشکر شده:
    5,314
    امتیاز دستاورد:
    118
    جنسیت:
    زن
    .
     
    آخرین ویرایش: ‏7/4/20
  10. کاربر مفید

    تاریخ عضویت:
    ‏9/8/15
    ارسال ها:
    702
    تشکر شده:
    5,314
    امتیاز دستاورد:
    118
    جنسیت:
    زن
    دریا مرا بلد است
    جای غروب خاطره را می داند
    @MajiD.JD




    دل خود را به آن کسی دادم
    درد زن را خوب می دانست
    مثل دریا مرا به خود می خواند
    خاطرات را ؟ غروب می بایست!!


    توی مغزم زنی شکسته و پیر
    بین غم های خود شناور شد
    وسط درد کشیدن ِ من آخر
    بر خداوندگار نیز کافر شد!


    بعد رفتنت از این خانه
    کمرم ؛ تَلَق صدایی کرد!
    خم شدی کفش بپوشی و من
    استرس، وحشت و.. تماماً درد ...

    لحظه ی عبورت از درگاهی
    پای من گرفت بر لبه اش
    آینه شکست، و خون پاشید
    اشک شد پانسمان یک شبه اش

    جای دستت به روی دستم ماند
    نیشخندش ولی به دل مانده
    طعنه ها و گریز و تعقیبش
    مثل کابوس بود وامانده !!


    چهارچوب در خمید آن شب
    کهنه شد درد استخوان هایش
    بار غم را به دوش کشید دیوار
    کم نشد یک ز هفت، جان هایش

    دست خالی ام به زانوها
    نقش خانه ات مدام در نظرم ؛
    کمد و جالباسی و تخت و ..
    روی بازوی توست ز من اثرم ..

    یادمم نیست :"یک زن زیبام؟
    مرد شاعر مرا چو فرهادست؟
    از برایش بسی که شیرینم،
    تلخی ام از براش، بر بادست؟"

    کاش دردم یکی دوتا می بود
    روزگار تلخ ما و آینده
    پدر دخترت شدی و مادر ِغم من
    در عوض صرف فعل زاینده !

    آخرش را نوشتم این گونه:"
    "درد جانکاه شعر پایان یافت
    در طلوعی به شصت و شش آمد
    بهر عشقش مدام مصرع بافت! "

    سه شنبه ۹۹.۰۱.۱۹
    ۱۴:۳۷
     
    آخرین ویرایش: ‏7/4/20
    Anoosh، DaniyaL، Marji و 2 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.