1. مهمان گرامی، جهت ارسال پست، دانلود و سایر امکانات ویژه کاربران عضو، ثبت نام کنید.
    بستن اطلاعیه

o0O مالیخولیاO0o

شروع موضوع توسط Amon Amarth ‏21/6/15 در انجمن زمزمه های آشنا

  1. کاربر ارشد

    تاریخ عضویت:
    ‏7/6/12
    ارسال ها:
    12,082
    تشکر شده:
    28,151
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    مرد
    خستــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم رئیس، خستــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه....
     
    AftabGardoon، Roshana.، مـرجانه و یک نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  2. کاربر ارشد

    تاریخ عضویت:
    ‏7/6/12
    ارسال ها:
    12,082
    تشکر شده:
    28,151
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    مرد
    .
    ....
    ........
    ............
    .................
    .......................

    dead but dreaming
    .................................
    ......................................

    dancing-couple-moonlight-dance.gif
     
    AftabGardoon، Roshana. و وضعیت سفید از این ارسال تشکر کرده اند.
  3. کاربر ارشد

    تاریخ عضویت:
    ‏7/6/12
    ارسال ها:
    12,082
    تشکر شده:
    28,151
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    مرد
    رویای
    بیهوده بوسه ها
    ماهی شدن پیش این کوسه ها

    .
    .
    .
    .
    .


     
    AftabGardoon و Roshana. از این پست تشکر کرده اند.
  4. کاربر ارشد

    تاریخ عضویت:
    ‏7/6/12
    ارسال ها:
    12,082
    تشکر شده:
    28,151
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    مرد
    همین الان به این جمله برخوردم.... خیلی جالب بود:
    .................................................................برای زنده مانـدن تلاشی نمی کنم
    .................................................................اما تا زمانی که زنده ام دست از
    .................................................................تلاش بر نخواهم داشت
     
    AftabGardoon، Roshana. و مـرجانه از این ارسال تشکر کرده اند.
  5. کاربر ارشد

    تاریخ عضویت:
    ‏7/6/12
    ارسال ها:
    12,082
    تشکر شده:
    28,151
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    مرد
    ....
    .
    ...
    .
    .
    .
    .
    .



    [​IMG]
     
    AftabGardoon از این پست تشکر کرده است.
  6. کاربر ارشد

    تاریخ عضویت:
    ‏7/6/12
    ارسال ها:
    12,082
    تشکر شده:
    28,151
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    مرد
    اشک رازی‌ست
    لب‌خند رازی‌ست
    عشق رازی‌ست

    اشکِ آن شب لب‌خندِ عشق‌ام بود.



    قصه نيستم که بگويی
    نغمه نيستم که بخوانی
    صدا نيستم که بشنوی
    يا چيزی چنان که ببينی
    يا چيزی چنان که بدانی...

    من دردِ مشترک‌ام
    مرا فرياد کن.



    درخت با جنگل سخن‌می‌گويد
    علف با صحرا
    ستاره با کهکشان
    و من با تو سخن‌می‌گويم

    نام‌ات را به من بگو
    دست‌ات را به من بده
    حرف‌ات را به من بگو
    قلب‌ات را به من بده
    من ريشه‌هایِ تو را دريافته‌ام
    با لبان‌ات برایِ همه لب‌ها سخن گفته‌ام
    و دست‌های‌ات با دستانِ من آشناست.

    در خلوتِ روشن با تو گريسته‌ام
    برایِ خاطرِ زنده‌گان،
    و در گورستانِ تاريک با تو خوانده‌ام
    زيباترينِ سرودها را
    زيرا که مرده‌گانِ اين سال
    عاشق‌ترينِ زنده‌گان بوده‌اند.




    دست‌ات را به من بده
    دست‌هایِ تو با من آشناست
    ای ديريافته با تو سخن‌می‌گويم
    به‌سانِ ابر که با توفان
    به‌سانِ علف که با صحرا
    به‌سانِ باران که با دريا
    به‌سانِ پرنده که با بهار
    به‌سانِ درخت که با جنگل سخن‌می‌گويد

    زيرا که من
    ريشه‌هایِ تو را دريافته‌ام
    زيرا که صدایِ من
    با صدایِ تو آشناست.
     
    DaniyaL، AftabGardoon، Roshana. و یک نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  7. کاربر ارشد

    تاریخ عضویت:
    ‏7/6/12
    ارسال ها:
    12,082
    تشکر شده:
    28,151
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    مرد
    آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
    یک نفر در آب دارد می سپارد جان
    یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند
    روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید
    آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن
    آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
    که گرفتستید دست ناتوانی را
    تا توانایی بهتر را پدید آرید
    آن زمان که تنگ می بندید
    بر کمرهاتان کمربند


    در چه هنگامی بگویم من ؟
    یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربان

    آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید
    نان به سفره جامه تان بر تن
    یک نفر در آب می خواند شما را
    موج سنگین را به دست خسته می کوبد
    باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده
    سایه هاتان را ز راه دور دیده
    آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابیش افزون
    می کند زین آبها بیرون

    گاه سر . گه پا

    آی آدم ها

    او ز راه دور این کهنه جهان را باز می پاید

    می زند فریاد و امید کمک دارد

    آی آدم ها که روی ساحل آرام ، در کار تماشائید !
    موج می کوبد به روی ساحل خاموش
    پخش می گردد چنان مستی به جای افتاده ، بس مدهوش
    می رود نعره زنان. وین بانگ باز از دور می آید :

    آی آدم ها ..

    و صدای باد هر دم دلگزاتر
    در صدای باد بانگ او رساتر
    از میان آب های دور ی و نزدیک
    باز در گوش این نداها

    آی آدم ها…
     
    DaniyaL، AftabGardoon، Roshana. و یک نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  8. کاربر ارشد

    تاریخ عضویت:
    ‏7/6/12
    ارسال ها:
    12,082
    تشکر شده:
    28,151
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    مرد
    [​IMG]
     
    AftabGardoon از این پست تشکر کرده است.
  9. کاربر ارشد

    تاریخ عضویت:
    ‏7/6/12
    ارسال ها:
    12,082
    تشکر شده:
    28,151
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    مرد
    [​IMG]
     
    AftabGardoon از این پست تشکر کرده است.
  10. کاربر ارشد

    تاریخ عضویت:
    ‏7/6/12
    ارسال ها:
    12,082
    تشکر شده:
    28,151
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    مرد

    [​IMG]


    گم شدن تنها امید کسانیست که با دردی در قلبشان در دشتها قدم می زنند
     
    AftabGardoon، Roshana. و مـرجانه از این ارسال تشکر کرده اند.