مرجان آرزو دلم میخواد بهار بیاد شکوفه ها به بار بیاد تو این دیار غم نباشه مهر و صفا تو هیچ دلی کم نباشه دلم میخواد با هم باشیم مثل گذشته های دور یکی باشیم رها باشیم رهـــــا باشیم .. دلم میخواد کینه ها از دلم بره عشــــــــــــــق بیاد به دیدنم ظلم بره ستم بره ســـــتم بره
خط به خطش دلچسبه دلچسب .. حبیب هزاران گردی از راهی نمی خیزد؛ سواران را چه شد؟ مرده اند از بیم یاران! نامداران را چه شد؟ جز صدای جغدها چیزی نمی آید به گوش قمریان آخر کجا رفتند؟ ساران را چه شد؟ از هجوم کرکسانِ شوم قلب من گرفت! بلبلان قرقاولان کبکان هزاران را چه شد؟ دور تا دور من از دشمن سیاهی میزند دوستان ما کجا رفتند؟ یاران را چه شد؟ قمریان آخر کجا رفتند؟ ساران را چه شد؟ هر کجا سوز زمستان ست و تاراج خزان… روح تابستان، عطر نوبهاران را چه شد؟ زیر سم لشکرِ ضحاک پشت من شکست! ... کاوه ی لشکرشکن کو؟ شهسواران را چه شد؟! لشکر توران به قلبِ سرزمین ما رسید! رستم و گودرز کو؟ اسفندیاران را چه شد؟ خشکسالی در زمین بیداد و غوغا میکند… بخشش هفت آسمان کو؟ باد و باران را چه شد! قمریان آخر کجا رفتند؟ ساران را چه شد؟ کاوه ی لشکرشکن کو؟ شهسواران را چه شد؟! لشکر توران به قلبِ سرزمین ما رسید! رستم و گودرز کو؟ اسفندیاران را چه شد؟ خشکسالی در زمین بیداد و غوغا میکند… بخشش هفت آسمان کو؟ باد و باران را چه شد! قمریان آخر کجا رفتند؟ ساران را چه شد؟