- روز و شَبی میگذرد، در دلِ تو در دل من خاطرهای مانده و بَس .. از نگهت، از تبِ من، از عطشِ عاشق تن، خاطرهای مانده و بس ..
رفیق می دونی اگه تو نبودی چی میشد؟! به جای آغوش تو، یک جفت زانوی غم باقی می موند واسه بغل گرفتن. حرفام ته نشین میشد تو گلوم، می موند همون یک تیکه جا و جا خوش می کرد و بغض میشد... رفیق می دونی با وجود تو چند تا غصه راهشو گرفت و واسه همیشه رفت یه جای دور؟ اصلا می دونی چند سال خوب شدن حالم تو روزای سخت جلو افتاد؟ همه راههای جلو روم بسته شد؛ پل های پشت سرم خراب شد؛ کنارم هیچ کس نبود یادم بره هر چی رو که بود و نبود؛ اما تو بودی. تو بودی و هنوزم هستی.. رفیق تو همیشه هستی. چه وقتایی که به اندازه چند سانت فاصله پیش هم نشستیمو می خندیم و می خندیم و می خندیم، یا حتی گریه می کنیم. چه وقتایی که فرسنگ ها دوریه بینمون و با دلتنگی روزامونو سر می کنیم. فقط خواستم بگم؛ رفیق! خوبه که هستی. خوبه که تو هستی...