شروع موضوع توسط *Mitra* 14/4/15 در انجمن اشعار
سرشار از خیال تو و تهی از داشتنت ...
شب، سکوت موسیقی گوش نواز... و تویی که آرام منی...
کاش جای شرم گاهی دل به دریا میزدیم اینکه تنهائیم تاوان خجالت های ماست
و آمدی كه بريزی بهم جهانم را...!
از مـن تـا مـن ؛ "تـو" گستردهای...
دلم، دیوانه بودن با تورا می خواست...
وحشی بافقی ای دیده ، دشتبان نگاهت به راه کیست
فال حافظ زدم آن رندِ غزلخوان میگفت: زندگی بی تو محال است.تو باید باشی ..
من برای آنکه چیزی از خود به تو بفهمانم جز چشمهایم چیزی ندارم…
مــن همانـم که تویی از همـه عالـم جانش
نام های کاربری را با استفاده از کاما (،) از هم جدا کنید.