1. مهمان گرامی، جهت ارسال پست، دانلود و سایر امکانات ویژه کاربران عضو، ثبت نام کنید.
    بستن اطلاعیه

دلکده

شروع موضوع توسط Tarika ‏21/5/13 در انجمن زمزمه های آشنا

  1. مدیر ارشد عضو کادر مدیریت ✪مدیر ارشد✪

    تاریخ عضویت:
    ‏29/7/15
    ارسال ها:
    21,357
    تشکر شده:
    99,495
    امتیاز دستاورد:
    148
    جنسیت:
    مرد
    مرغ خونین ترانه را مانم
    صید بی آب و دانه را مانم

    آتشینم ولیک بی اثرم
    ناله عاشقانه را مانم

    نه سرانجامی و نه آرامی
    مرغ بی آشیانه را مانم

    هدف تیر فتنه ام همه عمر
    پای بر جا نشانه را مانم

    با کسم در زمانه الفت نیست
    که نه اهل زمانه را مانم

    خاکساری بلند قدرم کرد
    خاک آن آستانه را مانم

    بگذرم زین کبود خیمه رهی
    تیر آه شبانه را مانم

     
    jasmine و *افسون* از این پست تشکر کرده اند.
  2. کاربر اخراج شده ⊘

    تاریخ عضویت:
    ‏21/2/19
    ارسال ها:
    484
    تشکر شده:
    2,381
    امتیاز دستاورد:
    113
    جنسیت:
    زن
    ای یار شگرف در همه کار

    عیاره و عاشق تو عیار

    تو روز قیامتی که از تو

    زیر و زبرست شهر و بازار

    من زاری عاشقان چه گویم

    ای معشوقان ز عشق تو زار

    در روز اجل چو من بمیرم

    در گور مکن مرا نگهدار

    ور می‌خواهی که زنده گردیم

    ما را به نسیم وصل بسپار

    آخر تو کجا و ما کجاییم

    ای بی‌تو حیات و عیش بی‌کار

    از من رگ جان بریده بادا

    گر بی‌تو رگیم هست هشیار

    اندر ره تو دو صد کمین بود

    نزدیک نمود راه و هموار

    از گلشن روی تو شدم مست

    بنهادم مست پای بر خار

    رفتم سوی دانه تو چون مرغ

    پرخون دیدم جناح و منقار

    این طرفه که خوشترست زخمت

    از هر دانه که دارد انبار

    ای بی‌تو حرام زندگانی

    ای بی‌تو نگشته بخت بیدار

    خود بخت تویی و زندگی تو

    باقی نامی و لاف و آزار

    ای کرده ز دل مرا فراموش

    آخر چه شود مرا به یاد آر

    یک بار چو رفت آب در جوی

    کی گردد چرخ طمع یک بار

    خامش که ستیزه می‌فزاید

    آن خواجه عشق را ز گفتار


     
    jasmine و m naizar از این پست تشکر کرده اند.
  3. نشسته ام که بگویم غزل برای دلم
    کمی ترانه بخوانم در انزوای دلم

    خودم نشسته کنارم به فکر اینکه تویی
    کسی نشسته کنارت دقیق جای دلم

    نه صحبتی نه نگاهی، نه هیچ عاطفه ای
    که بشنود به ترحم کمی صدای دلم

    همیشه قبلِ رسیدن من از نفس افتاد
    چه بهتر آنکه بمانم خودم به پای دلم

    کسی نمانده برایم ، برای همنفسی
    چگونه ؟ با که ببارم شبانه های دلم؟

    برای از تو نوشتن به انقلاب قلم
    زدم به نبض خیابان به کودتای دلم

    شبی دوباره بیادت نشسته ام ، بلکه
    قصیده ای بنویسم از ادعای دلم

    ولی چه حس غریبی چه کوله بار غمی
    چه سرنوشت بدی زد رقم خدای دلم

    تو رفته ای و هوایم چقدر طوفانیست
    اگر خدا ندهد دل به ناخدای دلم؟؟
     
    m naizar، یــــــــــخمک و *افسون* از این ارسال تشکر کرده اند.
  4. چنین #است دلم گیرتوباشد

    هرلحظہ نگاهم پے تصویر تو باشد

    تقدیرچنین است دلم بین رقیبان

    دیوانہ ترین پاے بہ زنجیرتوباشد

    انگارگناه است ڪہ درسن جوانے

    ازحادثہ ے عشق دلم پیرتوباشد...
     
    m naizar از این پست تشکر کرده است.
  5. مدیر ارشد عضو کادر مدیریت ✪مدیر ارشد✪

    تاریخ عضویت:
    ‏29/7/15
    ارسال ها:
    21,357
    تشکر شده:
    99,495
    امتیاز دستاورد:
    148
    جنسیت:
    مرد
    می‌خورد خون دلم مردمک دیده سزاست
    که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم
     
    jasmine از این پست تشکر کرده است.
  6. مدیر ارشد عضو کادر مدیریت ✪مدیر ارشد✪

    تاریخ عضویت:
    ‏29/7/15
    ارسال ها:
    21,357
    تشکر شده:
    99,495
    امتیاز دستاورد:
    148
    جنسیت:
    مرد
    چه جرم کرده‌ام ای جان و دل به حضرت تو
    که طاعت من بیدل نمی‌شود مقبول

     
    jasmine از این پست تشکر کرده است.

  7. قمـــار زندگی را به کسی باختم که
    " تک " " دل " را با " خشـــت " برید!

    جریمه اش " یک عمر"" حســــرت" شد!

    باخت ِ زیبایی بود!

    یاد گرفتم به "دل" ، "دل" نبندم!

    یاد گرفتم از روی "دل" حکم نکنم!

    "دل" را باید " بُــر" زد جایش "سنگ" ریخت "
    که با "خشت" "تک بــُری" نکنند..
     
    m naizar از این پست تشکر کرده است.
  8. کاربر ویژه ゚・*.✿کاربر فعال✿.*・゚ ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏18/4/19
    ارسال ها:
    8,821
    تشکر شده:
    27,783
    امتیاز دستاورد:
    118
    جنسیت:
    مرد
    اشکش چکید و دیگرش آن آبرو نبود


    از آب رفته هیچ نشانی به جو نبود


    مژگان کشید رشته به سوزن ولی چه سود


    دیگر به چاک سینه مجال رفو نبود


    دیگر شکسته بود دل و در میان ما


    صحبت بجز حکایت سنگ و سبو نبود


    او بود در مقابل چشم ترم ولی


    آوخ که پیش چشم دلم دیگر او نبود


    حیف از نثار گوهر اشک ای عروس بخت


    با روی زشت زیور گوهر نکو نبود


    اشکش نمی‌مکیدم و بیمار عشق را


    جز بغض شربت دگری در گلو نبود


    آلوده بود دامن پاک و به رغم عشق


    با اشک نیز دست و دل شستشو نبود


    از گفتگو و یاد جفا کردنم چه سود


    او بود بی‌وفا و در این گفتگو نبود


    ماهی که مهربان نشد از یاد رفتنی است


    عطری نماند از گل رنگین که بو نبود


    آزادگان به عشق خیانت نمی کنند


    او را خصال مردم آزاده خو نبود


    چون عشق و آرزو به دلم مرد شهریار


    جز مردنم به ماتم عشق آرزو نبود


    استاد شهریار
     
    m naizar از این پست تشکر کرده است.
  9. باز در خانه ی قلبم سخن از روی تو بود
    تن به هر یک نفسش مست از آن بوی تو بود

    زائر این دل عاشق به ره عشق تو رفت
    هر کجا رفت نشان از گذر کوی تو بود
    ‌‌‌
    ┅┅┅❦✵✪❤️✪✵❦┅┅┅
     
    m naizar از این پست تشکر کرده است.
  10. کاربر اخراج شده ⊘

    تاریخ عضویت:
    ‏7/5/19
    ارسال ها:
    41
    تشکر شده:
    129
    امتیاز دستاورد:
    33
    در نگاهت غزل می ریزد
    هر بار که پلک می زند
    دیوان حافظ چشمان تو...
    دیوان حافظ چشمان تو چرا
    فال دل مرا به تمنا کشیده بود؟!!!