+ خیلی دوست دارم - منم دوست دارم آخههه + من عاشقتم یجوری که حتی روزا سرکار یادت میوفتم کلی قربون صدقه ات میرم و دوست دارم بیام خونه کلی بغلت کنم و بوست کنم و بگم دوست دارم - آخخخ قربونت بشم من + فقط به مامانت نگیا حسودی میکنه : )))) - عب نداره جات خودم بوسش میکنم : ))) ۲۸ مرداد :)
+ چه موهات خوشرنگ شده - اره موهای خودمه + اره میگم چه خوشرنگ شده - میگم موهای خودمهههه + میدونم میگم ینی خوشرنگ شدهههه میم ِ دعوای پیرمرد و مرده : )) ۸ شهریور
- امروز میخواستن برای محل کار کلمن آب بگیرند +خب مبارک باشه ، خریدید؟ - مسئول خریدش زنگ زد که آبی بگیرم یا قرمز ؟ +خب؟! ( چشمامو ریز کردم و بهش نگاه کردم) - هیچی ، گفتیم هر رنگی می خری، آبی نخر ، آخه نمیخواهیم کلمن آبمون سوراخ باشه ، نشتی بده حالا آبکش ، سبدی چیزی آبی خریدی، طوری نیس + امیدوارم کلمن آب به محل کارتون نرسه، تو راه منفجر شه . من که آخر میام اونجا، من هستم و کلمن و ....
من: +میدونی چندساله ازت خبرنداشتم؟ __دلم برات تنگ شده خیلی: لبخند: [ اون روزی یکی از دفترای قدیمی رو پیدا کردم که توش نوشته بودیم تا ابد با همیم ، انقدر دلم تنگ شد ] +منم دلم خیلی برات تنگ شده! چه زود گذشت بچگیامون؟؟! کاش یبار دیگه برگردیم به اونروزا! اون لجبازیا اون شوخیا اون دعواها.. __ خیلی انقدر دلم تنگ شده برا روزای بچگیامون ، شوخی هامون ، سوژه هامون ، چقدر دعوا میکردیم ؛ دلم میخاد یه بار دیگه اون روزا برگردن.. + (: چقد قهر و آشتی! ^^ در آخر اونقدراهم صمیمی! منم.. خیلی دلم میخواد برگردیم به اون روزا! حیف شداااا! کی فکر میکرد ، یروز ی ، دوباره دوست داشته باشم برگردم به اون موقع ها که ... __ قشنگی رفاقت به عمق داشتنشه حالا هرچقدر هم که از هم دور باشیم؛ بازم یه قسمت از قلبمون ، تا ابد برای همون رفقا و همون روزا میتپه + دل های ما که به هم نزدیک باشد ، دیگر چه فرقی می کند ، که کجای این جهان باشیم ،دور باش اما نزدیک من از نزدیک بودنهای دور میترسم… شاملو __ چه حق..حس میکنم خیلی عوض شدی ،از این عوض شدن بدا نه ها ،از اون خوب خوبا + دیگه اون بچه ، بزرگ شد خانم! حقیقتا توی این ۴ سال شخصیتا تغییر کرده.. __ میتونم بفهمم؛ چون عمقی میشناسمت و دوست دارم + ایضا (: گفتگوی من و یکی از بهترین دوستانم ، بعد از 4 سال بیخبری..!^^ 8 شهریور 1401.
+ بابا مگه عاشقا با هم بیرون نمیرن ، با هم غذا نمیخورن با هم نمیخوابن ؟؟ _ آره بابا جون (من با شک و تردید!) + پس چرا نمیزاری خونه ی بابایی پیش عمو مهران بخوابم ما که عاشق همیم _ ... (کلی فکزدم تا راضیش کردم برگرده خونه ) خدا همه ی عمو هارو برای برادر زاده هاشون و برادر زاده هارو برای عموهاشون نگه داره .
- مامان اوشگل من ! + خوشگل یعنی چی؟ - اوشگل یعنی قشنگ ! + چی مثلا قشنگه ؟ - قشنگ مثله آسمون، مثل اورشید(خورشید) + دیگه؟ - مثله پیشی ، هاپو + خب دیگه ، بخوابیم دیگه ،، چشاتو ببند، یکی بود یکی نبود .... (بماند یادگار 2آذر 1401)
- زن داداش! این خرمالوها رو خوب چیندم تو زیردستی؟ ببرم برای همسایه + ببینم.... اوممم، سلیقه ندارید که .... آهااان حالا بهتر شد - من سلیقه ندارم؟ + بلی (با لبخند ملیح)، از چیدمان خونه پیداست - (با صدای آروم) خودم به داداش گفتم بیاد خواستگاری + عه ...! خب پس، دقت کردم ، سلیقه دارید، حوصله کافی ندارید : )))) (بماند یادگار 17 آذر 1401)
_میدونی کوفت ک میگم یعنی چی؟ +یعنی چی؟ _یعنی کل وجودم فدای تو +عه؟ از خلاقیتت خوشم اومد آفرین _خودمم خوشم اومد یکی از روزهای سال۱۴۰۱
_تو اکسپلوره؟ چقدر سرعتش خوبه! +میخوای بهت اینترنت بدم؟ _میخوای قطعش کنم ؟ +تواین زمونه خوبی به کسی نیومده ها _هنوز بچه پررو وجود داره ۳۰دی ماه۱۴۰۱