1. مهمان گرامی، جهت ارسال پست، دانلود و سایر امکانات ویژه کاربران عضو، ثبت نام کنید.
    بستن اطلاعیه

کوله باری از شعر های ناگفته

شروع موضوع توسط سارونه ‏24/6/14 در انجمن اشعار

  1. داره خودمونی میشه!

    تاریخ عضویت:
    ‏16/5/14
    ارسال ها:
    170
    تشکر شده:
    287
    امتیاز دستاورد:
    0
    بازگشته ام

    با کوله باری از شعر های ناگفته....

    تنها اینجا

    مکان امن عاشقانه های من است ....


    [​IMG]





    ساده هستم

    ساده می بینم

    ساده می پندارم زندگی را

    نمیدانستم جرم می دانند سادگی را

    سادگی جرم است و من مجرم ترین مجرم شهرم

    ساده می مانم…

    ساده میمیرم…

    اما…

    ترک نمی گویم پاکی این سادگی را …






    [​IMG]






    مهدی اخوان ثالث : هی فلانی! زندگی شاید همین باشد؟!!

    یک فریب ساده و کوچک

    آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را

    جز برای او و جز با او نمی خواهی.

    من گمانم زندگی باید همین باشد. ...
     
    ღtaraღ، سایه های بیداری، Nil@y و 12 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  2. Red Sparrow مدیر بازنشسته☕ کاربر ارزشمند❤

    تاریخ عضویت:
    ‏30/1/15
    ارسال ها:
    3,282
    تشکر شده:
    27,938
    امتیاز دستاورد:
    118
    جنسیت:
    زن
    [​IMG]
     
    ღtaraღ، سایه های بیداری، Nil@y و 10 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  3. Rosie

    تاریخ عضویت:
    ‏15/8/14
    ارسال ها:
    2,011
    تشکر شده:
    14,080
    امتیاز دستاورد:
    113
    ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ
    ﻣﯽﺁﯾﺪ
    ﻭ ﺗﻮﯼ ﻗﻠﺒﺖ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯽﻧﺸﯿﻨﺪ
    ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻﮐﺲ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﯽ
    ﺣﺎﻻ ﺗﻮ
    ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﮕﺬﺍﺭ ...
     
    ღtaraღ، سایه های بیداری، Nil@y و 10 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  4. مدیر بازنشسته☕

    تاریخ عضویت:
    ‏31/1/15
    ارسال ها:
    6,144
    تشکر شده:
    33,853
    امتیاز دستاورد:
    118
    برای تو بوده است
    سکوتِ من
    در سالیان دراز
    و اینک برای توست
    که می‌گویم
    از سکوتِ گذشته‌ام ..

    { بیژن جلالی }
     
    ღtaraღ، سایه های بیداری، z!ma و 9 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  5. Rosie

    تاریخ عضویت:
    ‏15/8/14
    ارسال ها:
    2,011
    تشکر شده:
    14,080
    امتیاز دستاورد:
    113
    فردا باید بروم
    تکلیف بوسه هایم را روشن کنم
    بروم و عطرهای جامانده روی پیراهنش،
    شاخه گل خشک شده اولین دیدار
    و رد انگشتانش بر شقیقه ام را
    به باد گرم شهریور بسپارم
    و برگردم

    تا فردا راهی نیست
    فقط چند ساعت،
    که با آرام بخش می گذرانم
    کابوس های سور رئال
    یا رویا های احمقانه می بینم

    فردا باید بروم که تمامش کنم...
    ولی از غروب در این فکرم که چه بپوشم،
    چه عطری بزنم که او دوست داشته باشد ...
     
    ღtaraღ، سایه های بیداری، z!ma و 8 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  6. مدیر بازنشسته☕

    تاریخ عضویت:
    ‏31/1/15
    ارسال ها:
    6,144
    تشکر شده:
    33,853
    امتیاز دستاورد:
    118
    و من همیشه دیر رسیدم

    شاید هر بار با قطار قبلی

    باید می آمدم

    وقتی که جامه دانم را می بستم

    پیراهنم به یاد تو تا می خورد

    و خواب اهتزازش را می دید

    وقتی رسیدم اما...

    آه!

    با آن جنین خواب های هزاران سال

    چه باید می کردم؟

    پیراهن من آیا

    باید به قامتش

    کفنی می شد

    می پوسید؟

    تقدیر من همیشه چنین بود

    و شاید این طلسمی است

    که تا همیشه دست نخواهد خورد

    روزی کنار رودی

    مردی کلید بختش در آب افتاد

    و آن کلید را

    شیطان ترین ماهی ها بلعید

    و سوی دور دست ترین دریاها گریخت

    و یک نفر که پیش تر از من رسید

    صیاد شاه ماهی من شد

    و من دوباره دیر رسیدم

    قلاب من گلوی مرا می درد

    و تو به هیات پریان

    در آبهای دور

    تنت را می شویی ...


    { حسین منزوی }
     
    ღtaraღ، سایه های بیداری، !!!OMID!!! و 10 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  7. Red Sparrow مدیر بازنشسته☕ کاربر ارزشمند❤

    تاریخ عضویت:
    ‏30/1/15
    ارسال ها:
    3,282
    تشکر شده:
    27,938
    امتیاز دستاورد:
    118
    جنسیت:
    زن
    بدون قافیه ماندم،دل غزل تنگ است
    چقدر شاعر این روزها دلش تنگ است
    مرا به خال لب دوست بازگردانید
    اگرچه بین من و او هزار فرسنگ است
    @};-@};-
     
    ღtaraღ، سایه های بیداری، !!!OMID!!! و 9 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  8. مدیر بازنشسته☕

    تاریخ عضویت:
    ‏31/1/15
    ارسال ها:
    6,144
    تشکر شده:
    33,853
    امتیاز دستاورد:
    118
    زندگی، بدون روزهای سخت نمی شود ..
    روزهای سخت، همچون برگهای پاییزی شتابان فرو می ریزند،

    در زیر پاهای تو، اگر بخواهی…

    فراموش نکن !

    برگهای پاییزی بی شک در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت
    و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند…



    { نادر ابراهیمی }
     
    سایه های بیداری، !!!OMID!!!، Nil@y و 9 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  9. مدیر بازنشسته☕

    تاریخ عضویت:
    ‏31/1/15
    ارسال ها:
    6,144
    تشکر شده:
    33,853
    امتیاز دستاورد:
    118
    روی پوست آهکی دیوار
    با ذغال نامت را نوشتم
    یک کشتی کشیدم
    ماهی‌ها را کنارش چیدم
    کشتی تو را سوار کرد
    و با خود برد ..
    به همه آبی‌ها تف کردم
    دریا را پاک کردم
    به هم زدم ..

    { اکتای رفعت }
     
    سایه های بیداری، !!!OMID!!!، Nil@y و 8 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.
  10. ~✿~

    تاریخ عضویت:
    ‏7/7/15
    ارسال ها:
    165
    تشکر شده:
    1,270
    امتیاز دستاورد:
    93
    از تو تا من هزار دره ره است !
    من به راز نشنفته می مانم ...
    تو به شعر نگفته می مانی ...
     
    سایه های بیداری، .AffectioN.، !!!OMID!!! و 10 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.