دیگه چه فرقی میکنه اگه تمام دنیا کفش بشن بند هاشون رو ببندن اروم اروم ترکت کنن وقتی تنهاییت تو زندگی اندازه هیچ کدوم از قلبها نیست و مرز های بی انتها رو رد کرده
تـــنها تویی تـــنها تـویی،در خــلوت تــنهاییم تـــنها تو می خـواهی مـرا، با ایـن همه رسواییم ای یــار بــی همتای مـن،ســرمایة سـودای من گــر بــی تـو مـانم وای من،وای از دل سوداییم گــرچــه درون آتــشم،بــا یـاد روی تو خوشم از غــم قــدح ها می کشم،وه زین قدح پیماییم
در جوانی دندان هایم یکی یکی ریخت! و چند چروک عمیق در پیشانی ام نمیان شد! وقامتم کمی خمیده شد! من دیگر آن منه کودکی نبودم ! نمیخواهم بگویم که من بد بختم.نه! اما میخواهم بگویم دل که پیر شود جسم نیز به دنبال آن بی سرو صدا نزول میکند.. میخواهم بگویم پیری به سن و سال نیست.. گاهی جوان زه حادثه ای پیر میشود.
چرا وقتی که آدم تنها میشه غم و غصش قد یه دنیا میشه میره یک گوشه پنهون میشینه اونجا رو مثل یه زندون میبینه غم تنهایی اسیرت میکنه تا بخوای بجنبی پیرت میکنه وقتی که تنها میشم اشک تو چشام پر میزنه غم میاد یواش یواش خونه دل در میزنه یاد اون شب ها می افتم زیر مهتاب بهار توی جنگل لب چشمه می نشستیم منو یار غم تنهایی اسیرت میکنه تا بخوای بجنبی پیرت می کنه
همیشه باش حتی اگر نیستی کمی خیالت را برایم جا بگذار تا هر وقت تنها میشوم غرق در رویای خواستنت دلتنگی هایم را به فراموشی بسپارم