هرچند نداری تو ز احساس، نشانی من عاشق لبخند توام، گرچه ندانی مغرور و بداخلاق بشو با همه، اما «با من به ازین باش که با خلق جهانی» منبع: یونی بوک(کتاب دست دوم دانشگاهی)
در پردۀ اسرار کسی را ره نیست زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست می خور که چنین فسانهها کوته نیست به قلم حکیم ابوالفتح عمربن ابراهیم الخیام نیشابوری
گل صبح دم از باد برآشفت و بریخت با باد صبا حکایتی گفت و بریخت بد عهدی عمر بین، که گل ده روزه سر بر زد و غنچه گشت و بشکفت و بریخت فخرالدین عراقی
دل گرچه نه پیداست نهانش نه تویی گیرم که دل من است جانش نه تویی آتش چه زنی در وی، پرخون چه کنی کآخر شب و روز در میانش نه تویی؟ به قلم اوحد الدین کرمانی(قرن۵و۶)