از این آتش که از عشقِ تو نشسته بر جانم سوزد دلم، فقان نمی‌آرم میمیرم از غم تو، میدانم آه از این دل آشفته حالم و پریشانم من بی تو لحظه ای نمیمانم مرزی میان ما، نمیدانم
ای خوشا پایِ گُل و فصلِ بهار و لبِ رود صوفی از رقص نیاسوده و مطرب ز سرود بشنو این نغمۀ پر زمزمه از زخمۀ رود: دلم ای وای به دل، وا دلم ای وای دلم
عاشق نبودی حس قلبم را بفهمی حیف! معنای بی رحمِ شبُ غم را بفهمی حیف! عاشق نبودی تا بفهمی بیقراری را… در زیر باران حسرتُ چشم انتظاری را حمیدرضا خواجه /حال باران
برو ای از مهر و وفا عاری برو ای عاری ز وفاداری که شکستی عهد مرا گر چه ز محنت خوارم کردی با غم و حسرت یارم کردی مهر تو دارم باز بکن ای گل با من هر چه توانی ناز هر چه توانی ناز کز عشقت می‌سوزم باز آهنگ خزان عشق هوشمند عقیلی
می خواستم که با تنهایی خود سر کنم گل خاطرات صحنه ها رو پرپر کنم رهاشم توی دست تقدیر فراموش کنم عشق خوندن و با تو بودن خاموش کنم یادمه که یه شب وقتی توی آسمون یه ستاره ی تنها مهمون بود تو کهکشون دلم پرید و فریاد زنون گفت ببین ای آوازه خون برو روی صحنه نشین توی خونه نشو ستاره ی بی نشون صحنههههههههههه باز منو صدا کرد عشق اون دوباره ما رو هم صدا کرد سیاوش شمس
ایران من ایران من ای داغدیده بازگو، بلخ و سمرقندت چه شد صدها جفا ای مادرم دیدی و مهرت کم نشد... همایون شجریان
