1. مهمان گرامی، جهت ارسال پست، دانلود و سایر امکانات ویژه کاربران عضو، ثبت نام کنید.
    بستن اطلاعیه

❥ تلخ نوشته ❥

شروع موضوع توسط FariBa ‏31/3/12 در انجمن زمزمه های آشنا

  1. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏12/5/19
    ارسال ها:
    1,539
    تشکر شده:
    13,409
    امتیاز دستاورد:
    121
    جنسیت:
    زن

    از عشق چشمِ آن دارید که خلأهایتان را پر کند
    حال آنکه عشق هیچ خلأی را پر نمی‌سازد
    نه حفره‌ای را که در مغزتان است و نه شکافی را که در قلبتان است
    عشق بیش از آنکه وفور باشد کاستی است

    عشق، وفور کاستی است



    کریستین بوبن​
     
    DaniyaL از این پست تشکر کرده است.
  2. Be weird : ) مدیر بازنشسته☕

    تاریخ عضویت:
    ‏10/9/19
    ارسال ها:
    1,813
    تشکر شده:
    13,980
    امتیاز دستاورد:
    123
    جنسیت:
    زن
    شبان آهسته می‌گِریَم
    که شاید کم شود دردم؛
    تحمل می‌رود
    اما شبِ غم سر نمی‌آید.

    - مهدی اخوان ثالث



    پ.ن روشن ِ چراغ اینجا :)
     
    DaniyaL و MadHatter از این پست تشکر کرده اند.
  3. Darkness

    تاریخ عضویت:
    ‏18/3/13
    ارسال ها:
    3,398
    تشکر شده:
    19,400
    امتیاز دستاورد:
    116
    جنسیت:
    مرد
    حرفه:
    B4A
    چیزی دارد تمام می شود
    چیزی دارد آغاز می شود
    ترک عادت های کهنه
    و خو گرفتن به عادت های نو
    این احساس چنان آشناست،
    که گویی هزاران بار زندگی اش کرده ام
    می دانم و نمی دانم!
     
    حــنا، نفحات و мσσηღ از این ارسال تشکر کرده اند.
  4. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏12/5/19
    ارسال ها:
    1,539
    تشکر شده:
    13,409
    امتیاز دستاورد:
    121
    جنسیت:
    زن

    عشق
    ایستاده بین من و جهان
    عشق
    مثل چاقویی برنده در دستانم ؛ گویی مانده در جانم
    می بُرد
    همه چیز را می بُرد ؛ کلمه را می بُ ...

    مجبورم همه ی حرفهایم را فکر کنم
     
    f@rid69 و DaniyaL از این پست تشکر کرده اند.
  5. Be weird : ) مدیر بازنشسته☕

    تاریخ عضویت:
    ‏10/9/19
    ارسال ها:
    1,813
    تشکر شده:
    13,980
    امتیاز دستاورد:
    123
    جنسیت:
    زن
    .دنيا پر از بدي است و من شقايق تماشا مي كنم. روي زمين ميليون ها گرسنه است.كاش نبود. ولي وجود گرسنگي ، شقايق را شديدتر مي كند.و تماشاي من ابعاد تازه اي به خود مي گيرد. يادم هست در بنارس ميان مرده ها و بيمارها و گداها از تماشاي يك بناي قديمي دچار ستايش ارگانيك شده بودم. پايم در فاجعه بود و سرم در استتيك.

    وقتي كه پدرم مرد ، نوشتم : پاسبان ها همه شاعر بودند.

    حضور فاجعه آني دنيا را تلطيف كرده بود.فاجعه آن طرف سكه بود وگرنه من مي دانستم و مي دانم كه پاسبان ها شاعر نيستند. در تاريكي آنقدر مانده ام كه از روشني حرف بزنم چيزي در ما نفي نمي گردد.دنيا در ما ذخيره مي شود و نگاه ما به فراخور اين ذخيره است و از همه جاي آْن آب مي خورد . وقتي به اين كنار بلند نگاه مي كنم حتي آگاهي من از سيستم هيدروليكي يك هواپيما در نگاهم جريان دارد. ولي نخواهيد كه اين آگاهي خودش را عريان نشان دهد. دنيا در ما دچار استحاله مداوم است.

    من هزارها گرسنه در خاك هند ديده ام و هيچ وقت از گرسنگي حرف نزده ام.نه هيچ وقت.ولي هر وقت رفته ام از گلي حرف بزنم، دهانم گس شده است . گرسنگي هندي سبك دهانم را عوض كرده است. و من دين خود را ادا كرده ام.

    _ سهراب سپهری
     
    کوکی♥❄ و BISEl از این پست تشکر کرده اند.
  6. Be weird : ) مدیر بازنشسته☕

    تاریخ عضویت:
    ‏10/9/19
    ارسال ها:
    1,813
    تشکر شده:
    13,980
    امتیاز دستاورد:
    123
    جنسیت:
    زن
    برادرم شفای باغچه را در انهدام باغچه میداند.


    -فروغ فرخزاد
     
    کوکی♥❄ از این پست تشکر کرده است.
  7. Be weird : ) مدیر بازنشسته☕

    تاریخ عضویت:
    ‏10/9/19
    ارسال ها:
    1,813
    تشکر شده:
    13,980
    امتیاز دستاورد:
    123
    جنسیت:
    زن
    کوچِ غریب را به یاد آر
    از غُربتی به غُربتِ دیگر،
    تا جُستجوی ایمان
    تنها فضیلتِ ما باشد.
    به یاد آر:
    تاریخِ ما بی‌قراری بود
    نه باوری
    نه وطنی.

    احمد شاملو
     
    کوکی♥❄ از این پست تشکر کرده است.
  8. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏12/5/19
    ارسال ها:
    1,539
    تشکر شده:
    13,409
    امتیاز دستاورد:
    121
    جنسیت:
    زن

    ما همه مان تنهاییم
    نباید گول خورد ؛ زندگی یک زندان است

    زندان های گوناگون




    صادق هدایت​
     
    DaniyaL، کوکی♥❄ و f@rid69 از این ارسال تشکر کرده اند.
  9. کاربر فوق حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏23/5/20
    ارسال ها:
    3,140
    تشکر شده:
    14,712
    امتیاز دستاورد:
    116
    جنسیت:
    مرد
    کلید را
    در جمجمه ام بچرخان و داخل شو
    به آغوش اعصابم بیا
    در تاریکی سرم بنشین اتاقم را بگرد
    و هرچه را که سال هاست پنهان کرده ام
    از دهانم بیرون بریز
    پرده ها را کنار بزن چشم ها را بشکن
    و متن را از نقطه ای که در آن اسیر شده آزاد کن

    گروس عبدالملکیان
     
    کوکی♥❄ و نفحات از این پست تشکر کرده اند.
  10. کاربر حرفه ای

    تاریخ عضویت:
    ‏12/5/19
    ارسال ها:
    1,539
    تشکر شده:
    13,409
    امتیاز دستاورد:
    121
    جنسیت:
    زن

    _| ما
    بهترین ترجمان رنج بودیم
    که در سکوتی تهی
    بر خط کشی های نامرئی ِ تقدیر ، تعادلی غریب را می پیمودیم
    و زمان ؛
    افشا کننده ای که بر ما رحم می آورد ... |_ ......
    پری شان




    { رنج }
    قلم خودتون + دیگران

     
    آخرین ویرایش: ‏2/8/20
    M @ H @ K، سین.دخت، مرهم و 8 نفر دیگر از این ارسال تشکر کرده اند.