آدم هایی هستند که دلبری نمیکنند، حرفهای عاشقانه نمیزنند، چیز خاصی نمیگویند که ذوق کنی آدمهایی که نمیخواهند عاشقت کنند.. اما عاشقشان میشوی! ناخواسته دلت برایشان میرود... این آدمها فقط راست میگویند راست می گویند با چاشنی قشنگ " مهر" لبخند میزنند نه برای اینکه توجهت را جلب کنند، لبخند میزنند چون لبخند جزئی از وجودشان است... لبخندشان مصنوعی نیست، اجباری نیست در لبخندشان خدا را میبینی.... اینها ساده اند حرف زدنشان... راه رفتنشان... نگاهشان..... ادعا ندارند، بی آلایشند، پاک و مهربانند.... "چقدر دوست دارم این آدمها را...
تنها فقط با من گوشه ای دنج این دنیا میان شلوغی های روزمره ات قراری عاشقانه بگذار هرچند کوتاه، هرچند سرد، کنج کافه ای که سالهاست بی مشتری گوشه ی شهر خاک میخورد
من نمیتونم تو اوجِ دوست داشتن مثلِ تو قوی باشم و منطقی رفتار کنم. وقتی دلتنگی تمامِ دیواره هایِ قلبمو داره میشکافه. نمیتونم تو اوجِ عاشقی کردن و حسرتِ با تو بودن یهو ازت فاصله بگیرم و بزارمِت کنار چون از آینده یِ عشقیمون میترسم و واهمه یِ از دست دادنت شیرینیِ کنارت بودنمو تلخ میکنه. ترجیح میدم الان که هستم داشته باشمِت, تا بعدها حسرتِ دست کشیدن از تو دیوانه تَرَم نکنه. من نمیتونم به قلبَم بفهمونم که عاقلانه تصمیم بگیره در حالی که برایِ دیدنت پَر میکشه. مثلِ تو نیستم با احساسَم دودوتا چهار تا کنم. من همه یِ وجودم قلبِ :)
برای زیبا زندگی نکردن کوتاهی عمر را بهانه نکن عمر کوتاه نیست ما کوتاهی می کنیم زندگی، لحظه به لحظه اش غنیمت است فرصت است، شانس است عشق است…
همه چی از همان جا آغاز شد همه چی من تو شدی و دیگر منی از من باقی نماند. همه جا تو هستی، در هر کوچه و پس کوچه در عمق جاده غرق در دریا های عمیق ... در رویاها... به راستی ؛ چه بخواهم، چه نخواهم بند بند وجودم به تو زنجیر شده است. هرجا، همه جا ، رنگ و بوی تو را میدهد دنیای من نابود می کند من را بدون تو...
نگرانی چرا...؟ وقتی خدا سرش درد میکند برای مهربانی به تکتک آفریدههایش...!غصه برای چه...!؟ خدا لحظهای تنهایت نمیگذارد... همین حوالی روزمرگیهایت،دانههای مشکلاتت را از شادیهایت سوا میکند...! خیالت راحت...پشتت فقط گرم بودنش باشد و بس !
وﻗﺘﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ میﻧﺎﻟﻨﺪ، ﻣﻨﻈﻮﺭﺷﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻃﺮﺍﻓﺸﺎﻥ ﺧﻠﻮﺕ ﺍﺳﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭﺷﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ هیچکس ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﺪ ﭼﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ...