در آن شام سیاه زمهریرم کجا بودم که راهت را بگیرم تو آنجا خواب در آغوش خاک من اینجا از هجوم غم بمیرم...
شایع : حاجی اینا بچه هامونن حاجی بگو دست بجنبونن جوونشون مثل دست گل اومد امروز دارن مردشو تو قبر میخوابونن حاجی حال یه ایران بده هرچی داشتیمو شکافتنش حاجی دزد از ایران زیاد زده چی میشد اگه سر جاش میذاشتنش اوضاع ما خوب میشد اگه باز محکوم , محکوم میشد ما خیلی هامون این نیستیم گاهی منو تو من مجبور میشد