شروع موضوع توسط حــنا 25/7/20 در انجمن اشعار
پروانه را شکايتي از جور شمع نيست استاد شهریار
نیست ما را طاقت و تاب جدایی اینهمه
گم شدن با تو در اندوه خیابان خوب است
سنایی منم که دل نکنم ساعتی ز مهر تو سرد
از کوی تو بی ناله و فریاد گذشتم رهی معیری
سنایی از رخ و زلفین او شطرنج بازی کردهام
گرفتم گنج قارونی به خوبی مولانا
سنایی بی صحبت تو جهان نخواهم
هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف #عشق #وحشی_بافقی
همام تبریزی هست رویت گل خندان و جهانی مشتاق
نام های کاربری را با استفاده از کاما (،) از هم جدا کنید.