اون رفت اون رفت برایِ همیشه و جملهِ ای کاش میموند چه حیف نمیشه این حس اون حس که دیگه تکرار نمیشه این واقعیت که از خاطرت پاک نمیشه چشماش چشماش ...
در فاصله بین لبهایت تا لبهایم، یک جان است که چشم به راه ستاندنت نشسته، و این زیباترین جلوه جان به جانان دادن است...
دیگه این قوزکِ پا یاریِ رفتن نداره لبایِ خشکیده حرفی واسه گفتن نداره چشایِ همیشه گریون آخه شستن نداره تنِ سردم دیگه جایی برا خفتن نداره
در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع به قلم خواجه شمسالدین محمد شیرازی