باش! بودنت خوب است. شبیه حس قشنگ بیدار شدن در صبح آبی و خلوت یک مزرعه، شبیه لذت نشستن کنار آتش، در سردترین نقطهی کوهستان، شبیه نوشیدن یک فنجان چای داغ، در یک صبح سرد، بودنت، با من بودنت؛ بد جور می چسبد!
اینجا، همین حوالی، من بستگی دارم به تو. به حرفهایت، به چشمانت، به بودنت. اینجا اگر تو نباشی، دیگر مهم نیست، هرکه میخواهد نباشد …
بعضی ترانهها را میتوان بارها و بارها گوش داد بعضی انسانها را میتوان بارها و بارها دوست داشت...
ولی تو بودنت خیلی قشنگه هرچقدرم که دور نشسته باشی... هرچقدرم که فک کنی هیشکی حواسش بهت نیست... من حتی دور بودنتو با نزدیک بودن هزار تا آدم دیگه عوض نمیکنم...