قد تو عمر درازست و سرو گلشن ناز بیا و سایه فگن بر سرم، چو عمر دراز ز گریه، بی تو، مرا بسته بود راه نظر تو آمدی و نظر می کنم بروی تو باز س لطفا
سست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتی آخر ای بدعهد سنگین دل چرا برداشتی خاطر از مهر کسان برداشتم از بهر تو چون تو را گشتم تو خود خاطر ز ما برداشتی سعدی ق لطفا
نه از چینم حکایت کن نه از روم که من دل با یکی دارم در این بوم هر آن ساعت که با یاد من آید فراموشم شود موجود و معدوم بعدی ف
فریاد که ازعمرجهان هر نفسی رفت دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت هوشنگ ابتهاج ج لطفا