متنفرم از این جمله؛ تو مثلا ... هستی تو مثلا کارمندی تو مثلا روانشناسی تو مثلا ۳۰ سالته تو مثلا بزرگتری تو مثلا .... حالم بهم میخوره از شنیدن این جمله کسی ک کارمنده روانشناسه ۳۰ سالشه بزرگتره مگه دل نداره باید کل زندگیش رو حساب اینکه این نقش ها یا ویژگی هارو داره بچینه؟! چرا با این حرفای چرت گند میزنید تو حال ی نفر! واقعا من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باشه چکاره من داری اخه! همیشه ی خطارو اونقدر بزرگ میبینه که کل وجود ادم رو میکنه عذاب وجدان ... خصوصا تو بخشی از زندگی که ربطی به کسی نداره . میگه میگه میگه ... دلم میخواست پیاده ش کنم بگم خودت برو و فقط دور بشم از اون فضا . همیشه عادتشه .. با حرفش له میکنه قلب آدمو . سرمون تو زندگی خودمون باشه.
همیشه از جدی شدن مسیر زندگیم میترسیدم ولی ناگریزه به اینکه امیدوارم این رنگ بندی ها تغییر کنه و برناممون عقب نیفته:/ کم کم دارم اون حس مسئولیت و سنگینیشو حس میکنم هندل کردن خیلی چیزای ساده هم صبوری ما رو میطلبه و باید حواسمون جمع باشه بیست کیلو سبزی پاک کردم امروز دیگه دارم هذیون میگم:/